پس از سپری شدن 40 سالِ تحمیل و تحمیقِ سیاه فرهنگِ واماندگی، سرکردگیِ سهمناک سیاسی، سرخوردگیِ اجتماعی،

جنون سرسام آور تمامیت گرائیِ مذهبی و سراسر پُرهزینه و خونین زندگیِ اجباری طبق دستور و به میل دکان چهاربر ولایات فقیه، ما برابر یک پرسش پایه ای ایستاده ایم! آیا ما اکثریت مردم برای تصفیه حساب نهائی با یک مشت سران رژیم و کاسه لیسان آن آماده شده ایم تا رهائی خود را سازمان دهیم؟

آیا ما عملا و ضرورتاً به آخر خط این تجربه شرمسارِ تاریخ؛ بیرون رفتن از راه تباهی آن و الزام حذفِ ناگزیرش برای نجات جان و مال و کشور خودمان، به مرحله گذر جدی و پایانی از آن نرسیده ایم؟ آیا این مسلکِ فرقه ای به درستی در همه عرصه ها و حوزه های مورد ادعاهایش در چشم همگان یکسر فرونریخته است؟ طی 40 سال؛ این دستگاه مکار، مخوف و مرتجع پیوسته مولد اشکال تبعیض ها، نابرابری ها، فساد ها، غارت ها، بی ارزشی ها، چاپلوسی ها، قساوت ها، دروغ ها، شرارت ها، توطئه ها، رواج فحشا و افیون ها، مکیدن و ریختن خون توده های ندار و آسیب پذیر به بهانه های بسیاری بوده است. همه ی این مصائب و مافات، تنها در پی یک فریب خوردگیِ خوشباورانه، و در یک استعداد استثنائی تاریخِ مبارزات توده ای ـ همگانی روی داد، تا همه ی ما چنین اسیرِ شعبده بازی هایش شدیم.

 اینک اما، بازمانده های پشیمان نسل حامی از خمینی و خیل سرخورده و عظیم همین مردم گرسنه و سرکوب شده و بیدادرس در عصر خامنه ای، همگی با چشمان خود دیده و شاهد فریفتگی و افسانگی رحمت “خدا پناهان” شده اند و هر روز با تلخ و نا امن تر شدن همین زندگی ساده و فقیرانه شان، این فقدان حداقل ها، گواه هر چه بیشتر بی اساسی “عدل علی” و کلاه گشاد دینکاران و فروریزی دعاوی سرشکسته ی ولایات بی آبرو، کل دستگاه شیعه و دولت های تبهکار آن می باشد. اغراق آمیز نسیت که امروز دیگر رهبر و کل رژیمِ پاکباخته اش، حتی یک بهانه ی کوچک هم برای امیدبخشی قابل باور و در نتیجه آرام کردن کارگران و توده های سرسامزده از بیکاری، نداری و بیدادرسی، جهت جلب اعتماد دوباره آنان را ندارد.

اعتراضات گسترده و سراسری کارگری در بخش های مختلف به دلیل تأخیر در دریافت چندماهه ی حقوق و افزایش درآمد متعادل با نرخ تورمِ رو به شتاب، تنها بیانگر این بی اعتباری وعده ها و مقاومت سازش ناپذیر در برابر تهاجم به حقوق بخور و نمیر همه کارمزدان یدی و فکری ست. همه ما، بحرانِ معاش، ژرفا و پهنای نیاز قریب به اتفاق کارگران، تنگدستان و لایه های کم درآمد میانی به سبد اهدائی یا گدا پروری را که در آن صف های طویل و درد آور کاملا آشکار شد دیدیم. «ابعاد خردکننده ی این محرومیت ها دقیقا مرتبط است با ماجراجوئی های اتمی و جنگ فرقه ای منطقه ای از یکسو، انباشت، غارت و انتقال صدها میلیارد دلار سرمایه های کشور به نقاط امن جهت فردای “چند نفر”از سوی دیگر، تاب و قرار مردمان مزدبگیر و کم درآمد و حاشیه نشین های بی پناه را بریده است و متصور هم نیست که رژیم بخواهد و بتواند بیشتر از این و با این همه نارسائی ها و نابسامانی های بلند و گسترده و کمر شکن و روزانه، آنان را دعوت به بردباریِ گرسنگی، آرامش در برابر زورِ کور، بیکاری چند میلیونی نسل های جوان، تورم و گرانی روزافزون با بی ثباتی هستی خویش، بار دیگر متقاعد به تحمل این بساط ” بی پیر و بی مذهب” ولائی کند؛ تا مگر باندها همچنان به غارتگری ها و شبیخون های همیشگی شان ادامه دهند. در این سیاه بازی و بازار مکاره، شگفت و شرم آورتر طرح اقتصاد مقاومتی خامنه ای ست که وی با این توطئه نخ نما می خواهد در پشتیبانی از اهداف روحانی و یاران اقتصاد نئولیبرال داخلی، سفره ی های خالی مردم را هر چه بیشتر توسط جهانخوران اقتصاد گلوبال و نئولیبرال تهی تر کند.

پس از سپری شدن 40 سالِ تحمیل و تحمیق سیاه فرهنگِ واماندگی، سرکردگی سهمناک سیاسی، سرخوردگی آیا ما اکثریت مردم برای تصفیه حساب نهائی با یک مشت سران رژیم و کاسه لیسان آن آماده شده ایم تا رهائی خود را سازمان دهیم؟ آیا ما عملا و ضرورتا به آخر خط این تجربه شرمسارِ تاریخ، بیرون رفتن از راه تباهی آن و الزام حذفِ ناگزیرش برای نجات جان و مال و کشور خودمان، به مرحله گذر جدی و پایانی از آن نرسیده ایم؟ آیا این مسلکِ فرقه ای به درستی در همه عرصه ها و حوزه های مورد ادعاهایش در چشم همگان یکسر فرونریخته است؟باید برپاخاست و هوشیار بود.

ما در بدترین دوران ستمزدگی و در بهترین بزنگاه رهائی از آنان ایستاده ایم؛ البته با کوله بارهائی از تجربه های خونین, اغراق آمیز نیست که امروز دیگر رهبر و کل رژیمِ پاکباخته اش، حتی یک بهانه ی کوچک هم برای امیدبخشی قابل باور و در نتیجه آرام کردن کارگران و توده های سرسامزده از بیکاری، نداری و بیدادرسی، جهت جلب اعتماد دوباره آنان را ندارد. اعتراضات گسترده و سراسری کارگری در بخش های مختلف به دلیل تأخیر در دریافت چندماهه ی حقوق و افزایش درآمد متعادل با نرخ تورمِ رو به شتاب، تنها بیانگر این بی اعتباری وعده ها و مقاومت سازش ناپذیر در برابر تهاجم به حقوق بخور و نمیر همه کارمزدان یدی و فکری ست. همه ما، بحرانِ معاش، ژرفا و پهنای نیاز قریب به اتفاق کارگران، تنگدستان و لایه های کم درآمد میانی به سبد اهدائی یا گدا پروری را که در آن صف های طویل و دردآور کاملا آشکار شد دیدیم. «ابعاد خردکننده ی این محرومیت ها دقیقا مرتبط است با ماجراجوئی های اتمی و جنگ فرقه ای منطقه ای از یکسو، انباشت، غارت و انتقال صدها میلیارد دلار سرمایه های کشور به نقاط امن جهت فردای “چند نفر”از سوی دیگر، تاب و قرار مردمان مزدبگیر و کم درآمد و حاشیه نشین های بی پناه را بریده است و متصور هم نیست که رژیم بخواهد و بتواند بیشتر از این و با این همه نارسائی ها و نابسامانی های بلند و گسترده و کمر شکن و روزانه، آنان را دعوت به بردباریِ گرسنگی، آرامش در برابر زورِ کور، بیکاری چند میلیونی نسل های جوان، تورم و گرانی روزافزون با بی ثباتی هستی خویش، بار دیگر متقاعد به تحمل این بساط ” بی پیر و بی مذهب”ولائی کند؛ تا مگر باندها همچنان به غارتگری ها و شبیخون های همیشگی شان ادامه دهند. رژیمی که از ابتدا خودرأی، لجوج و تک قطبی نعره ی مستانه الهی ـ آسمانی می زد و بی کمترین نرمش در برابر دیگر دیدگاه های اجتماعی ـ طبقاتی به تبلیغ تنها راه خدا، برتری و بنای مطلق اصول شیعه ناب محمدی بر علیه همه شیوه های علمی و اندیشه ای و تفکرِ تاریخِ مدرنِ نوع بشری پرداخته و به تمسخر، نخوت و نفرت به همه جهان بینی ها می نگریست! همین فرقه و دعاوی یکسویه، توانست با شیوه های تدریجی، علنی و بی پایه حکومت اش را بر خوشبینی، پذیرش وعده ها و همزمان با جلب حمایت طیف بزرگی از نیروهای سیاسی در اعماق ساده لوحی ها استقرار دهد؛ و داد. بی هیچ کم و کاست، مردم و نیروهای مدافع سیاسی رنگین، منهای اندکی از آنها، همه فریب خوردند. زیرا این تکصدائی در همان آغاز با دمکراسی؛ جمهوریت و حتی منویات خود شیعان نیز بیگانه بود. یعنی اراده ی مردمان و ملیت های شیعه را هم در تعین سرنوشت خویش هرگز بر نمی تابید و آن هم متاثر از قدرت لایزال ولی فقیه بود. او: با هر نرمش و چرخش باز برای یافتن راه های تعاون، تراکم اندیشه، تشکل نیروهای رنگین، دیالوگ باز، همکاری مشترک و همگانی، تفاهم در بین جوامع و ملیت های رنگین با هم یکسر ضدیت داشت و عملا کوچکترین تحول در بیرون از کاست ولایت غیر ممکن بود و هنوز هست. به همین خاطر چه در عرصه های داخلی و چه در دیپلماسی منطقه ای و جهانی آشکارا هویت و بقایش در مقابله، ناسازگاری و دشمن تراشی هاست و نه ضرورت ارتباطات دوستانه، منطقی و ناگزیر میان ما با جهانیان. به هر حال اگر واقعیت داشته باشد که مذهب اکثریت مردم ما شیعه است که هست، آنگاه شما بهتر به تخریب، خیانت و کشتار حاکمیت از زندگی همین شعیان جگر سوخته پی می برید.

دکتر سعید سکویی