به کوشش ایرانیار: فرهاد والا
زبانهای ایرانی: زبان تاریخی ایران پیش از ورود ترکان
ایران از دیرباز مهد زبانهای ایرانی بوده و پیش از هجوم ترکان، فارسی (و دیگر گویشهای ایرانی همخانواده آن) زبان رسمی و تاریخی این سرزمین بهشمار میرفت . برای نمونه، منابع قرون اولیهی اسلامی تصریح کردهاند که مردم آذربایجان به زبانی از خانوادهی فارسی تکلم میکردند که به لهجهی «آذری» شهرت داشت . ابنحوقل در سدهی چهارم هجری/دهم میلادی مینویسد: «زبان مردم آذربایجان و ارمنستان ایرانی است… از نظر گویشی به فارسیِ خراسان (دری) شباهت دارد» . این شواهد تاریخی نشان میدهد که دستکم تا سدهی یازدهم میلادی، زبانهای بومی مناطق مختلف ایران – از جمله آذربایجان – همگی از شاخهی زبانهای ایرانی (پهلوی، فارسی دری و جز آن) بودهاند . بهعلاوه، تاریخنگاران اتفاق نظر دارند که پیش از آغاز مهاجرتهای ترکان، اثری از زبان ترکی در فلات ایران دیده نمیشد؛ چنانکه تا قرن ششم میلادی (اواخر عهد ساسانی) حضور اقوام ترک در ایران و سرزمینهای همجوار چشمگیر نبوده است . حتی در منطقهی قفقاز نیز پیش از یورش گستردهی غزنویان و سلجوقیان، زبان ترکی اعتباری نداشت و فارسی زبان فرهنگی و رایج میان مردم بود . بنابراین میتوان گفت پیش از هجوم ترکان، مردم تمامی نواحی ایران – از خراسان تا آذربایجان – به یکی از زبانهای ایرانی سخن میگفتند و ترکی در زمرهی زبانهای بومی ایران محسوب نمیشد .
نخستین موجهای ورود ترکان به ایران
نخستین تماسهای جدی قبایل ترکزبان با ایران در اواخر دورهی سامانی و اوایل دورهی غزنوی روی داد. هرچند ترکان غزنوی خود تحت تاثیر فرهنگ فارسی بودند، اما حضور غلامان و سپاهیان ترک در خراسان زمینهساز نفوذ تدریجی ترکان شد . ورود گستردهی ترکان به ایران پس از سدهی یازدهم میلادی و همزمان با قدرتگیری قبایل اوغوز اتفاق افتاد. در سال ۴۲۹ هجری قمری (۱۰۳۷ م) گروههایی از قبایل اوغوز (غُزان) به شمال غرب ایران کوچیدند که برخی از این مهاجرتها با جنگ و کشتار همراه بود؛ از جمله در حملهی غزان به مراغه در آذربایجان که به ویرانی شهر و قتلعام مردم انجامید . نقطهی عطف، پیروزی ترکان سلجوقی بر ایران و تصرف گستردهی سرزمینها بود. پس از شکست غزنویان در نبرد دندانقان (۱۰۴۰ م)، قبایل اوغوز به خراسان سرازیر شدند و به سرعت سراسر ایران تا آسیای صغیر را تحت سلطه درآوردند . در سال ۴۴۶ ه.ق طغرلبیگ سلجوقی آذربایجان را فتح کرد و سیل ایلات ترک به دشتها و درههای سرسبز آذربایجان روانه شد و در آنجا به تدریج سکنی گزیدند . این قبایل ترکتبار که ابتدا مهاجم بهشمار میرفتند، به مرور با مردم بومی درآمیختند؛ به طوریکه ترکیب جمعیتی و زبانی منطقه را دگرگون کردند . با این حال، تغییر زبان بومی به ترکی بلافاصله صورت نگرفت. احمد کسروی اشاره میکند که حتّی در دوران سلجوقیان، زبان اکثریت مردم آذربایجان همچنان همان آذری (ایرانی) بود و ترکی صرفاً زبان قبایل تازهوارد به شمار میرفت . چنانکه جغرافیدان نامدار، یاقوت حموی، در اوایل قرن هفتم هجری (حدود سال ۱۲۲۰ م) مینویسد: «زبان اهالی آذربایجان آذری است ولی ترکی نیز بهکار میرود» . این بیان نشان میدهد تا نزدیک به دو سده پس از آغاز سلطهی سلجوقیان، زبان بومی ایرانی (آذری) هنوز میان مردم رایج بوده و ترکی بهتدریج در حال گسترش در کنار آن بوده است .
نقش حمله مغول در تقویت ترکیزبانان ایران
یورش سهمگین مغول در اوایل قرن هفتم هجری (۱۳ میلادی) پیامدهای عمیقی بر ترکیب قومی و زبانی ایران برجای گذاشت. سپاه مغول علاوه بر قومیت خود، همراه با دستههای بزرگی از قبایل ترکتبار به ایران وارد شد و بسیاری از این ترکان در آذربایجان و دیگر نواحی ساکن گردیدند . در دورهی حکومت مغولان بر ایران (ایلخانان)، آذربایجان به کانون قدرت آنها بدل شد و اکثر سپاهیان ایلخانی را قبایل ترکزبان تشکیل میدادند . حضور پرتعداد ترکان در رکاب مغولان باعث شد که روند ترکیشدن جمعیت شتاب گیرد؛ به طوری که منابع تاریخی از افزایش فوقالعادهی ترکمانان در منطقهی آران (اران) در این دوره یاد کردهاند . برای مثال، در زمان هلاکوخان (حاکم مغولی)، شهر مراغه در آذربایجان پایتخت ایلخانان شد و به تدریج زبان ترکان فاتح عمومیت یافت و زبان بومی آذری رو به زوال گذاشت . به بیان دیگر، پس از حملهی مغول، نفوذ زبان ترکی در ایران – بهویژه نواحی شمالغرب – به مراتب تقویت شد و ترکزبانان به یکی از گروههای جمعیتی مهم این مناطق بدل گشتند.
دوران پس از مغول: از ایلخانان تا ترکمانان
پس از فروپاشی حکومت مرکزی مغولان (ایلخانان) در اواسط قرن هشتم هجری، ایران دستخوش آشوب و کشمکش میان امیران محلّی ترکتبار شد. طی حدود ۱۵۰ سال میان سقوط ایلخانان (۷۵۰ ه.ق) تا برآمدن دولت صفوی (۹۰۵ ه.
ق)، آذربایجان صحنهی قدرتنمایی سلسلههای ترکزبان متعددی بود که هر یک موجب استمرار ترکیزبان شدن منطقه شدند . در این دوره ابتدا امرای مغولتبار چون جلایریان و چوپانیان حکومت کردند و سپس قبایل تركمان قدرت گرفتند. دو اتحاد بزرگ ترکمانی یعنی قرهقویونلو (Turkmenهای گوسفند سیاه) و آققویونلو (گوسفند سفید) طی سالهای 780-907 ه.ق (1378-1502 م) بر آذربایجان و بخشهای وسیعی از ایران حکومت راندند. این امیران ترکمان به دلیل آنکه خود و سپاهیانشان ترکزبان بودند بیش از پیش به تضعیف زبان بومی آذربایجان (آذری) دامن زدند . به گفتهی تاریخنگاران، در دوران ترکمانان، زبان آذری با شتاب بیشتری عرصه را به ترکی واگذار کرد و در شهرهای مهم عملاً ترکی غلبه یافت . حتی خاندان صفوی که در اواخر همین دوران ظهور کرد، برخاسته از خاندان ایرانیتبارِ شیخ صفیالدین اردبیلی بود و در اصل به زبان فارسی/آذری تکلم میکرد؛ اما تحت تأثیر محیط ترکمانسالار آذربایجان، بهتدریج ترکیزبان شدند . چنانکه در منابع آمده، جنگها و آشوبهای مکرر اواخر قرن نهم هجری که با کوچیدن عدهی بیشتری از لشکریان ترک به آذربایجان همراه بود، زمینه را برای ترکیشدن کامل زبان مردم آن دیار فراهم ساخت . سرانجام پیدرپی قدرت گرفتن امیران ترکزبان – از تیموریان و ترکمانان گرفته تا امرای محلی پسامغول – چراغ زبان آذری را به کلی خاموش کرد و ترکی را به زبان غالب مردم آذربایجان بدل نمود . به تعبیر یکی از پژوهشگران، سلسلههایی چون تیموریان، ایلخانیانِ متأخر، قرهقویونلو و آققویونلو که هر کدام مدتی در آذربایجان فرمان راندند، همگی ترکزبان بودند و حاکمیت مستمر آنها «به کلی چراغ زبان آذری را خاموش کرد» .
رواج زبان ترکی در دوره صفوی
روی کار آمدن حکومت صفوی در اوایل قرن دهم هجری (1501 م) نقطهی عطف مهمی در تاریخ زبانی ایران بهشمار میآید. صفویان از لحاظ فرهنگی میراثدار سنت ایرانی و مروج مذهب تشیع بودند، اما پایهی قدرت نظامی آنان بر قبایل تُرکزبان قزلباش استوار بود. شاه اسماعیل صفوی با حمایت قبایل ترکمان آذربایجان (طوایف قزلباش نظیر استاجلو، شاملو، تکلو، افشار، قاجار و غیره) به سلطنت رسید و نفوذ همین ترکان در دربار صفوی موجب شد زبان ترکی در دستگاه حاکمه رونق بیشتری گیرد . به تصریح احمد کسروی، دربار صفویه – چه در تبریز و چه در پایتختهای بعدی قزوین و اصفهان – به زبان ترکی تکلم میکرد و بسیاری از عناوین و القاب رسمی نیز ترکی بودند (نظیر قورداش، یولداش، قاپوچی، ایشیکآغاسی، قورخمسخان و جز آن) . هرچند زبان اداری و دیوانی کشور همچنان فارسی باقی ماند، لیکن ترکی در میان لشکریان و درباریان صفوی اعتبار ویژه یافت . حمایت شاه اسماعیل از ادبیات ترکی (از جمله سرودن شعر به ترکی آذری با تخلص خطایی) نیز نشاندهندهی این گرایش بود. پیامد این تحولات آن شد که در طی حکومت ۲۲۰ سالهی صفویان، ترکی کمکم به زبان رایج مردم آذربایجان بدل گشت و گویش کهن آذری حتی در شهرهای بزرگ آن دیار متروک شد . به نوشتهی یارشاطر، صفویان که در اصل خاندان ایرانیزبان بودند، تحت تأثیر شرایط زمانه کاملاً ترکشده و ترکی را به عنوان زبان مادری خود اختیار کردند؛ حکومت صفوی که متکی به قبایل ترک بود، گسترش زبان ترکی را چنان تداوم بخشید که نهایتاً ترکی به عنوان زبان آذربایجان شناخته شد . از آن پس حتی نام «آذری» در نوشتههای برخی مولفان به اشتباه بر زبان ترکی رایج در آذربایجان اطلاق گردید . باید توجه داشت که در همین دوره، حملات مکرر عثمانیها به آذربایجان و تصرف موقت تبریز نیز مزید بر علت شد؛ چنانکه قتلعامهای پیدرپی مردم آذربایجان توسط سپاه عثمانی در جنگهای قرن دهم و یازدهم ه.ق، بقایای گویش آذری را از شهرهای بزرگ ریشهکن ساخت و این زبان صرفاً در روستاهای دورافتاده دوام آورد . اما آن هم دیری نپایید، چرا که ساکنان روستاها برای دادوستد و ارتباط با شهرهای ترکزبان مجبور به تکلم به ترکی شدند و بدینترتیب آخرین سنگرهای زبان آذری نیز فروپاشید . تنها آثاری اندک از آن گویشهای کهن – مانند لهجههای تاتی و هرزنی در نواحی محدود – تا امروز باقی مانده است .
دیدگاههای انتقادی: احمد کسروی و مسئلهی تحمیل زبان ترکی
بسیاری از پژوهشگران ایرانی زبان ترکی در آذربایجان را یک زبان تحمیلی و حاصل سلطهی سیاسی بیگانگان دانستهاند. زندهیاد احمد کسروی تبریزی در رسالهی مشهور «آذری یا زبان باستان آذربایجان» (1304ش/1925م) با استناد به اسناد تاریخی نشان داد که مردم آذربایجان تا سدهها پس از اسلام به گویشی ایرانی (آذری) سخن میگفتند و ترکی بعدها بر اثر عوامل تاریخی جایگزین آن شده است . کسروی تصریح میکند زبان آذری کهن یکی از شعب زبان فارسی بوده و نمونههای بازمانده از آن (تاتی، هرزنی و غیره) گواهی بر ایرانیبودن ریشهی زبان مردم آذربایجان است .
به باور او و دیگر محققان، طی قرون اخیر این حکومتها بودهاند که تغییر زبان مردم را تحمیل کردهاند؛ یعنی زبان ترکی نه از برتری ذاتی خود، بلکه به دلیل حمایت حکومتها و شرایط ناشی از مهاجرت و فتوحات نظامی رواج یافته است . چنانکه دکتر جمالالدین فقیه مینویسد: «با اینکه زبان ترکی از قرن ۱۱ هجری به بعد به مردم آذربایجان تحمیل شد, زبان را حکومتها تحمیل میکنند و ممکن است بر اثر علل تاریخی (مهاجرت، استیلای نظامی و جز آن) زبان یک قوم دستخوش تغییر گردد» . در واقع زبان مساوی نژاد نیست و تغییر زبان یک ملت لزوماً به معنای تغییر تبار آنان نمیباشد . از همین رو، کسروی تأکید داشت که ترکزبان شدن آذربایجان به معنی ترکنژاد شدن مردم آن نیست؛ بلکه زبان پیشینشان به مرور دگرگون شده است. به عقیدهی دکتر محمدامین ریاحی نیز علت اصلی تبدیل زبان آذری به ترکی آن بود که زبان ترکی پشتوانهی حکومتی داشت و مردم برای ارتباط با کارگزاران دولت ناگزیر به فراگیری ترکی شدند . در واقع در دورهی صفویه و پس از آن، ترکی زبان قدرت بود و فارسی (و گویشهای محلی ایرانی) در آذربایجان جایگاه رسمی یا نظامی نداشت تا از حمایت سیاسی برخوردار باشد . حتی برخی محققان به جنبههای اجتماعی این تحول اشاره کردهاند، از جمله ناصح ناطق که میگوید گویش آذری نه زبان دین بود، نه زبان علم و ادب و نه زبان حکومت که طبقات تاثیرگذار از آن پشتیبانی کنند؛ در حالیکه ترکی زبانی سادهتر بود و با زندگی روزمرهی مردم عادی (کشاورزان) سازگاری بیشتری داشت و سختگیریهای دستوری زبان فارسی را نداشت . مجموعهی این عوامل تاریخی و اجتماعی دست به دست هم داد تا در طی چند قرن، مردم آذربایجان زبان پیشین خود را فراموش کنند و به زبان ترکی سخن بگویند. به تعبیر پروفسور والتر هنینگ، روند نفوذ تدریجی قبایل ترکنژاد در آذربایجان از قرن یازدهم میلادی آغاز شد و حدود اوایل قرن شانزدهم میلادی (همزمان با تثبیت صفویه) به تکمیل انجامید؛ و همه متفقالقولند که پیش از ورود ترکان، مردم آذربایجان نیز مانند سایر ایرانیان به یکی از زبانهای ایرانی تکلم میکردند . این واقعیت تاریخی را تا کنون هیچ پژوهش مستندی نقض نکرده و بدین ترتیب فرضیهی ترکزبان بودن باستانی آذربایجان اعتباری ندارد.
نتیجهگیری
فارسی به عنوان زبان ملی و تاریخی ایران، از روزگار کهن تا اواخر قرون وسطی رشتهی پیوند فرهنگی مردمان این سرزمین بوده است. زبان ترکی در قیاس با فارسی یک تازهوارد تاریخی در ایران محسوب میشود که ورود و گسترش آن نتیجهی مهاجرتهای ایلیاتی و حکمرانی سلسلههای بیگانه بر ایران بوده است . از قرن یازدهم میلادی به بعد، قبایل ترکزبان از آسیای مرکزی به ایران سرازیر شدند و بهویژه در مناطق آذربایجان و آناتولی مستقر گشتند. سلطهی ترکان سلجوقی آغازگر ترکزبان شدن تدریجی بخشهایی از ایران بود و پس از آن، استیلای مغولان و حکومت سلسلههای ترکتبار (ایلخانان، تیموریان، ترکمانان قراقویونلو و آققویونلو، صفویه و حتی قاجاریه) موجب شد که زبان ترکی در بخشهایی از ایران استمرار یابد و تقویت شود . با این همه، تغییر زبان مردم به معنای تغییر هویت ملی آنان نبود؛ چنانکه مردم آذربایجان علیرغم ترکزبان شدن، از لحاظ فرهنگی و تاریخی همواره جزئی از پیکرهی ایران باقی ماندند. بررسی انتقادی تاریخ نشان میدهد که رواج ترکی در ایران محصول تحمیل سیاسی و جبر تاریخی بوده است و نه امری خودجوش در میان مردم بومی . بسیاری از بزرگان اندیشه در ایران (از احمد کسروی تا معاصران وی) بر این باور بودند که زبان ترکی در آذربایجان یادگار حکومت ترکان مهاجم است که مردمان آذریگوی را به ترکیگویان بدل کرد . بدینترتیب، تصویر کلی تاریخ زبانی ایران حاکی از آن است که فارسی به مثابه میراث دیرین این سرزمین، علیرغم فراز و نشیبها، همواره نقش ستون فقرات فرهنگی را ایفا کرده و سایر زبانها – از جمله ترکی – هرگاه مجال حضور یافتهاند، در نتیجهی تأثیرات بیرونی و حوادث سیاسی-نظامی بوده است. امروز نیز آگاهی از این گذشتهی تاریخی میتواند به درک بهتر هویت فرهنگی مناطق مختلف ایران و پیوندهای گسستناپذیر آنان با زبان فارسی کمک کند.
ثبت ديدگاه