در طول چهار دهه‌ای که از عمر نکبت بار رژیم ملایان در ایران می‌گذرد، رسانه‌های فارسی‌ زبان زیادی در خارج از کشور به بهانه آگاه سازی مردم داخل کشور از خبرها و واقعیت‌هایی‌ که ملایان سانسور میکنند، به سخن پراکنی مشغولند. تعدادی از این رسانه ها، امروز دیگر برای مخاطبان ایرانی‌ نام های بسیار آشنایی هستند نظیر بی‌ بی‌ سی‌، رادیو فردا و صدای آمریکا که هر کدام ادعای استقلال و بیطرفی کامل در پخش اخبار و رویداد‌های مرتبط با ایران دارند. اما عملکرد تعداد زیادی از این رسانه‌ها در نحوه پوشش خبری مسایل مرتبط با ایران مخصوصاً بعد از روی کار آمدن دولت حسین اوباما در آمریکا، ادعای آنان را به شدت زیر سوال برده و بسیاری از مخاطبان ایرانی‌ را به آنان بدبین نموده است. شاید یک مثال مشخص، نحوه پوشش خبری این رسانه‌ها در مورد وقایع سال ۱۳۸۸ در ایران باشد که بعد‌ها با روشن شدن حقیقت، باعث شد طیف وسیعی از ایرانیان در باورهای خود نسبت به این رسانه‌ها تجدید نظر نمایند. رسانه‌هایی‌ که به مرور زمان بیشتر مشخص شد که ماهیتی چپ گرا و گلوبالیستی دارند. اکنون فرصت درخشانی پیش روی حاکمان تهران بود که با این رسانه‌های حامی‌ خود وارد یک پروژه جدید و جذاب شوند. پروژه اینگونه تعریف شد که با فرستادن صادراتی‌های خود به خارج از کشور تحت نام خبرنگار، مفسر و محقق سیاسی، از تریبون‌های این رسانه‌ها به نفع خود بهره گیرند. کار تا آنجا پیش رفت که در تعدادی از این رسانه ها، هم مجریان پیش از استخدام و هم مهمانان قبل از دعوت، با ملایان حاکم در تهران چک می شدند تا احیانا موردی از قلم نیفتد و همه چیز تحت کنترل کامل باشد. اگر از بی‌ بی‌ سی‌ که نیت واقعی آن امروز دیگر بر کسی‌ پوشیده نیست بگذریم، دو رسانه دیگر، رادیو فردا و صدای آمریکا بودند که چون بودجه آن را دولت آمریکا می پردازد و اکنون دولت اوباما هم بر سر کار آمده بود، می‌‌توانست گزینه‌های بسیار جذابی برای رژیم ملایان باشد و راه را برای اهداف بعدی آنان به نحو مطلوبی هموار سازد. چون صدای آمریکا در مقایسه با رادیو فردا شناخته شده تر بود، لذا در ابتدا تمرکز بیشتری روی آن صورت گرفت. فقط یک مشکل باقی‌ مانده بود و آنهم مجریان با سابقه و به نامی‌ بودند که با این پروژه مخالف بودند و در نتیجه باید به نوعی حذف می شدند. از اینروست که به تدریج شاهد بودیم افراد با سابقه و معروف، یکی‌ پس از دیگری، این رسانه را ترک گفتند و کار تا آنجا پیش رفت که خانم ستاره درخشش به عنوان فردی با تجربه(!) به ریاست بخش فارسی‌ این رسانه برگزیده شد. اما چرا ایشان انتخاب گردید؟ در واقع، باید کسی‌ انتخاب میشد که هم به نوعی نسبت به ملایان حاکم در تهران خنثی می‌ بود؛ هم چهره موجهی برای حزب جمهوری خواه و مخاطبان این رسانه جلوه می‌ کرد و هم مورد تایید حزب دموکرات در آمریکا می‌ بود. برای یافتن پاسخ این پرسش که چرا ایشان انتخاب گردید، شاید بهتر باشد که کمی‌ به عقب برگردیم و نگاهی‌ به پیشینه خانوادگی خانم درخشش کنیم.

ستاره درخشش دختر محمد درخشش میباشد

با روی کار آمدن دولت جان اف کندی در آمریکا در ژانویه ۱۹۶۱ (۱۳۴۰ خورشیدی)، فعالیت تفکر چپ و گروه‌های مخالف حکومت پادشاهی نیز بار دیگر آغاز گردید. در این میان، باشگاهی به نام باشگاه مهرگان که توسط محمد درخشش یکی‌ از آموزگاران معروف و از نمایندگان پیشین مجلس پایه گذاری شده بود، به کانونی برای دفاع از

جان اف کندی رئیس جمهور اسبق امریکا

حقوق آموزگاران تبدیل شد. در اقدامی جهت ترمیم حقوق و دستمزد آنان، از طرف باشگاه مهرگان و محمد درخشش، طرحی تهیه و به وزارت فرهنگ فرستاده شد. در پاسخ، وزیر فرهنگ وقت، قول مساعدت داد و طرح پاداشی را تهیه و ارائه نمود. چون این طرح نظر آموزگاران را تامین نمی‌‌کرد سرانجام از طرف محمد درخشش و باشگاه مهرگان، اعلام اعتصاب برای تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ نمودند که این اقدام منجر به دستگیری محمد درخشش و بسته شدن باشگاه گردید. نهایتا در تاریخ مقرر، اعتصاب کنندگان مقابل مجلس شورای ملی‌ در بهارستان تجمع کردند و همزمان، شریف امامی دستور متفرق کردن آنها را صادر نمود. این کشمکش‌ها به درگیری بین اعتصاب کنندگان با نیروهای شهربانی انجامید که نتیجه آن کشته شدن یک آموزگار و زخمی شدن دو آموزگار دیگر و همچنین یک دانش آموز بود. تنش بالا گرفت و آموزگاران خواستار استعفای دولت، آزادی محمد درخشش و بازگشایی مجدد باشگاه مهرگان شدند. تنها چند روز پس از این واقعه، با فشار آموزگاران، جبهه ملی‌ دوم، بازاریان بهارستان و حمایت گروه‌های اجتماعی دیگر، دولت شریف امامی مجبور به استعفا شد و علی‌ امینی به نخست وزیری منصوب گردید. در کابینه جدید، محمد درخشش به عنوان وزیر فرهنگ برگزیده شد و توانست اصلاحات مورد نظرش را تا حدی پیش ببرد.

محمد درخشش پدر ستاره درخشش

با شروع نا آرامی‌ها در آذر و دی ۱۳۵۶ (دسامبر ۱۹۷۷)، حزبی با نام “نهضت رادیکال ایران” به رهبری رحمت الله مقدم مراغه‌ای تاسیس گردید که بیشتر اعضای آن، از اعضای سابق حزب “نیروی سوم” و آموزگاران اعتصاب کننده در سال ۱۳۴۰ به رهبری محمد درخشش تشکیل میشد. تعدادی از آنان نیز از کارکنان سابق وزارت خانه‌های فرهنگ و دادگستری بودند. به این ترتیب، محمد درخشش به همراه عده‌ای دیگر به جمع مخالفان حکومت پادشاهی پیوستند. پس از به ثمر رسیدن شورش ۵۷، این حزب با حزب “جمهوری خلق مسلمانان ایران” که به رهبری آیت الله شریعت مداری در اسفند ۵۷ تاسیس شده بود، متحد گردید تا در مقابل حزب جمهوری اسلامی که اعضای آن دخالت مذهب در سیاست را دنبال می کردند، بایستند. در نهایت، هر دو حزب پس از درگیری و کشمکش‌های فراوان با اوباش خمینی، در اوایل ۱۹۸۰ میلادی منحل اعلام شد ومحمد درخشش نیز دستگیر گردید. سرانجام با کمک یکی‌ از دانش آموزان سابقش توانست از زندان آزاد و کشور را به مقصد فرانسه ترک کند؛ جایی که دو دختر او مشغول به تحصیل بودند و البته با گرایشاتی به سمت لیبرال ها. پس از مدتی‌ زندگی‌ در فرانسه، سرانجام تمام خانواده به ایالات متحده مهاجرت نمودند. کاری که اکثر شورشیان انجام دادند؛ یعنی‌ بعد از آنکه کشور را به هم ریختند، متواری شدند و از کشور گریختند.

در ایالات متحده، فصل دیگری از زندگی‌ خانم درخشش آغاز گردید. پس از گذشت چند سال و انجام کارهای غیر مرتبط با رشته تخصصیش برای تامین مخارج زندگی‌ که شاید بیشتر مهاجرین در ابتدای ورود به هر کشور بیگانه‌ای با آن دست به گریبان هستند، سرانجام با کمک و سفارش افراد دیگری که در آن زمان در صدای آمریکا بودند، توانست به این رسانه وارد و به عنوان خبرنگار مشغول به کار شود. در اوج دوران مذاکرات دولت حسین اوباما با ملایان حاکم در تهران، ناگهان این خبر در ژانویه ۲۰۱۴ توجهات بسیاری را به خود جلب کرد که خانم ستاره درخشش به عنوان مدیر جدید بخش فارسی‌ صدای آمریکا برگزیده شده است. واکنش‌ها در فضای مجازی به این خبر متفاوت بود. به روال معمول، عده‌ای خوشحال از اینکه یک زن به این سمت برگزیده شده است و عده‌ای دیگر هم خوشحال از اینکه یک ایرانی‌ انتخاب شده است! در این میان اما عده‌ای هم معتقد بودند که این خانم، مدیریتی احمدی نژادی دارد و چون کار را بلد نیست، به تمام همکاران مرد و زن خود که احساس کند از او بهتر هستند حسادت می‌‌ورزد و نمی‌‌تواند با آنان کار کند و سرانجام به دلایل مختلفی‌ آنان را اخراج می‌کند و از این رو، انتخاب ایشان را انتخاب درستی‌ نمی‌‌دانستند. عده‌ای هم معتقد بودند که برای این خانم فقط پول، شهرت، پست و ارتقای شغلی‌ مهم است و نه تنها که هیچ درک عمیقی از مسائل ایران ندارد، بلکه اساسا نه ایران برایش مهم است و نه اعتقادی به رسانه آزاد دارد. جدای از جو احساسی‌ و استدلالات ارائه شده و همچنین شخصیت واقعی خانم درخشش در برخورد با همکارانش به عنوان رییس جدید آنها، چند پرسش در آن مقطع ذهن نگارنده این سطور را به خود مشغول کرده بود که عبارت بودند از: ۱) چرا مدیریت فقط بخش فارسی‌ و آنهم در این مقطع حساس باید تغییر کند؟ ۲) چرا افرادی که تجربه بیشتری از ایشان داشتند برای این پست انتخاب نشدند؟ ۳) آیا خط فکری، باورهای سیاسی و پیشینه خانوادگی ایشان برای این انتخاب در نظر گرفته شده است؟ ۴) سطح تحصیلات و سابقه مدیریتی ایشان چیست؟ ۵) چه بر سر کسانی‌ خواهد آمد که در این رسانه به مراتب از ایشان با تجربه تر هستند ولی‌ با سیاست‌های دولت اوباما در مذاکره با ملایان تهران مخالفند؟

از میان پرسش‌های بالا، چهارمین پرسش جای بررسی بیشتر دارد چراکه گذشت زمان، پاسخ بقیه پرسش‌ها را پیش روی ما قرار داده است. با کمی‌ جستجو در اینترنت، متوجه میشویم که تقریبا هیچ اطلاعاتی‌ از خانم درخشش در مورد فعالیت‌های پیشین وی در ارتباط با رشته تخصصی ایشان در دسترس نیست. چه در مورد رساله دکترا و چه در مورد مقالات علمی‌ ایشان در زمانی‌ که دانشجوی دکترا بوده ا‌ند و یا حتی بعد از آن. ایشان در یک بیوگرافی که از خود روی سایت صدای آمریکا قرار داده ا‌ند، به این موضوع اشاره می‌‌کنند که مدرک دکترای علوم سیاسی خود را از دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرده ا‌ند و در دانشگاه جورج تاون و دانشگاه آمریکایی در واشینگتن دی سی تدریس داشته ا‌ند. پرسش‌هایی‌ که اکنون به ذهن خطور می‌‌کنند اینست که اولا چرا هیچ لینک اینترنتی ارتباط دهنده‌ای بین ایشان و آن دانشگاه‌ها وجود ندارد؟ و ثانیا، ایشان چه دروسی را در آن دانشگاه‌ها تدریس می کرده ا‌ند؟ بررسی این موضوع زمانی‌ اهمیت بیشتری می‌‌یابد که متوجه می شویم در فرانسه دانشگاه‌های مختلفی‌ وجود دارند که اقدام به صدور مدارک دکترا با درجات علمی‌ مختلف میکنند. بدین معنی‌ که فقط برخی‌ از این مدارک با استانداردهای دانشگاه‌های معتبر در جهان که مدرک دکترا صادر می‌‌کنند تطبیق دارد. یک مثال بارز بر این سخن، علی‌ شریعتی‌ است که او هم اتفاقا مدرک دکترای خود را از سوربن اخذ کرده بود. دکتر جلال متینی که از روسای سابق دانشگاه فردوسی مشهد قبل از شورش ۵۷ بوده ا‌ند، در مصاحبه‌ای که چند سال پیش با صدای آمریکا داشتند، به این موضوع اشاره نمودند که وقتی‌ علی‌ شریعتی‌ برای گرفتن کار به دانشگاه فردوسی مراجعه می‌کند، بعد از بررسی‌ مدرک او، هیات علمی‌ دانشگاه فردوسی مدرک او را فوق لیسانس معادل سازی می‌کند و در گزارش خود قید می‌کند که مدرک اخذ شده، فاقد ارزش مدرک دکترا می‌باشد و از مدرک دکترای ایران پایین تر است. به هر حال، بجاست که خانم درخشش اطلاعات قابل دسترسی از پایان نامه دکترا و مقالات علمی‌ خود که در دوره دکترا منتشر کرده ا‌ند، در اختیار عموم قرار بدهند و به این شایعات پایان دهند.

با در نظر گرفتن این کارنامه و سوابق خانوادگی، به نظر می‌‌رسد که خانم درخشش، سهمیه تحمیلی دموکرات‌های آمریکا به دولت های جمهوری خواه آن کشور در صدای آمریکاست. اگر این فرضیه درست باشد، باید دید که رویه موجود تا چه زمانی ادامه می‌‌یابد.

کوروش و.

اردیبهشت ماه ۲۵۷۹ شاهنشاهی