مقاله ای از کورش و

چندی پیش در مقاله‌ای بطور جداگانه و به تفصیل، به نیات و اهداف تجزیه طلبان تحت نام “جمهوری خواهان فدرال” پرداختیم. در این مقاله بنا داریم که سه مغلطه رایجی را که تجزیه طلبان برای خود دستاویز قرار میدهند تا بواسطه آن بتوانند تفکر و عملکرد ضد ملی‌ و شرم آور خود را توجیه نمایند، مورد بررسی قرار میدهیم.

الف) ممالک محروسه ایران

ممالک محروسه، عنوانی است که در مکاتبات اداری دوران صفویه و قاجاریه به کار می‌‌رفته است. عنوانی که دارای معنی‌ دقیقی‌ نبوده و در بسیاری از متون به معنایی به کار رفته که هیچ ارتباطی با تقسیمات سیاسی کشور نداشته‌است. آنچه که از این متون می‌توان دریافت، اینست که واژه ممالک در معانی‌ مختلفی‌ نظیر کشور، ایالت (استان)، ولایت، روستا و حتی در معنی‌ راه هم به کار می رفته است. از اینروست که این واژه، معنی‌ گنگ و مبهمی را القاء می‌کند و نمی‌توان یک معنی‌ دقیق و مشخص را از آن بدست آورد. برای نمونه از زمان صفویه به بعد، واژه ممالک در معنی‌ روستا نیز استفاده میشده چنانکه فضل الله بن روزبهان خنجی در میهمان نامه بخارا این واژه را بدین معنی‌ به کار برده است. همچنین در زبدة التواریخ اثر عبد الله بن لطف الله از ممالک آذربایجان سخن به میان آمده که آشکارا واضح است منظور نویسنده، کشورهای آذربایجان نمی‌‌باشد. نمونه دیگر، ابوالفضل بیهقی است که این واژه را در هر دو معنی استان و بخش‌هایی از یک ولایت به کار برده است.

بعد از جنبش مشروطیت چون هدف، تاکید بیشتر بر ایران به عنوان یک ملت – دولت بود، استفاده از عبارت “ممالک محروسه ایران” که معانی‌ گنگ و مبهمی را القاء میکرد بسیار محدود شد و رفته رفته حذف گردید و جای خود را به عباراتی نظیر “کشور ایران”، “دولت ایران” و “دولت عَلیّه ایران” داد. به عنوان مثال، در بیانیه رسمی بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول و همچنین اسناد رسمی‌ دیگر در طول جنگ جهانی‌ اول، از عنوان “دولت ایران” استفاده شده است. حال بعد از حدود یک قرن که از جنبش مشروطیت می‌گذرد، به نظر می‌رسد که بازماندگان قاجار در پی‌ باز پس گرفتن کشور هستند و قصد دارند که با جا انداختن مجدد این عبارت گنگ و مبهم، بار دیگر یکپارچگی و انسجام ایران را به عنوان یک ملت – دولت از بین ببرند. آنچه که تجزیه طلبان جمع شده در زیر چتر فدرال خواهی‌ سعی در القاء آن به جامعه ایرانی‌ دارند، اینست که واژه “ممالک” در گذشته تنها به معنی‌ “مملکت ها” استفاده میشده و بلافاصله نتیجه می گیرند که ممالک محروسه ایران یعنی‌ ملیت‌های گوناگونی که در ایران زندگی می کرده و می کنند. با این نگاه، اهداف بعدی آنان به وضوح قابل پیشبینی‌ است که ابتدا عبارت است از تلاش برای پایه گذاری یک سیستم جمهوری فدرال و سپس اعلام استقلال و جدا شدن از ایران با برگزاری یک رفراندوم مخدوش و فرمایشی.

در پایان این بخش باید از حامیان این واژه و از حامیان این روش مملکت داری بپرسیم که مگر صفویان و مشخصا قاجارها چه گلی‌ بر سر ایران و ایرانی‌ زده ا‌ند که باید روش مملکت داری آنان را برای ایران امروز و آینده الگو قرار دهیم؟ قاجارهایی که بهترین آنها مصدق السلطنه از آب در آمد!

ب) آموزش به زبان مادری

بحث فراگیری زبان مادری یکی‌ از اساسی‌‌ترین حقوق کودکان است که نمی‌‌تواند و نباید در هیچ سیستم دموکراتیکی مورد غفلت واقع شود. طبیعتا در مورد کشوری همچون ایران که از اقوام گوناگون و زبان‌های مختلف تشکیل شده، این مساله اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند؛ چراکه از یک سو وجود اقوام و زبان‌های گوناگون به غنای فرهنگی‌ کشور می‌‌افزاید و سرزمین ایران را رنگین تر و زیبا تر جلوه میدهد و از سویی دیگر، نیاز مبرمی به یک زبان رسمی احساس میشود که توسط آن بتوان انسجام ملی‌ را حفظ نمود و یک ملت را در ارتباط با هم نگاه داشت. از اینروست که نقش کلیدی این زبان، امروز دیگر بر هیچ ایرانی‌ میهن پرستی‌ پوشیده نیست. اما شوربختانه این موضوع بسیار حیاتی‌ برای تجزیه طلبان تبدیل به دست آویزی برای تکه پاره کردن خاک کشور شده است. آنان دریافته ا‌ند که اگر بتوانند اثر زبان رسمی‌ را کمرنگ و یا خنثی نمایند، آنگاه راه آنان برای تجزیه کشور بسیار هموار خواهد شد. در اینجا نیز تجزیه طلبان به صورتی‌ عمدی و مغرضانه دو موضوع کاملا متفاوت را با هم مخلوط میکنند تا بتوانند استدلال خود را منطقی‌ جلوه دهند. این دو موضوع کاملا جدای از هم عبارتند از “آموزش زبان مادری” و “آموزش به زبان مادری”. برای روشن تر شدن تفاوت بین این دو موضوع، کشورهای نوردیک را در نظر بگیرید. همانطور که می‌‌دانیم، این کشورها – چه جمهوری پارلمانی و چه پادشاهی پارلمانی – همگی‌ دموکراتیک هستند و تحصیلات پایه برای تمام کودکان رایگان می‌باشد. از طرفی‌ چون این کشورها پناهنده پذیر نیز هستند، اقوام و زبان‌های مختلف در گذر زمان در این ممالک سکونت گزیده ا‌ند. چون “آموزش زبان مادری” از حقوق خدشه ناپذیر هر کودک به شمار میرود، در این ممالک، دولت‌ها موظف هستند که این امکان را برای کودکان بصورت رایگان فراهم کنند. این امر در آموزشگاه‌های زبان آموزی و خارج از ساعات درسی‌ رسمی‌ و تعریف شده برای کودکان تحقق می‌‌یابد. اما همین کودکان هنگامیکه در مدرسه و در ساعات درسی‌ رسمی‌ و تعریف شده برای آنان هستند، دیگر “آموزش زبان مادری” از دستور کار خارج میشود و جای خود را به “آموزش به زبان رسمی‌ آن کشور” میدهد با دو استدلال بسیار درست و کارشناسی شده که اولا هر کودک باید بتواند با کل جامعه ارتباط برقرار کند و به عبارت دیگر بصورت فرهنگی‌ و زبانی، جذب آن جامعه شود. ثانیا، در آینده در هر نقطه آن کشور از فرصت‌های شغلی‌ برابر با افراد بومی آن منطقه برخوردار باشد. اینک، تصور کنید که تجزیه طلبان قصد دارند “آموزش به زبان مادری” را جایگزین “آموزش به زبان رسمی‌ کشور” نمایند. به عبارت دیگر، یک پل ارتباطی‌ مهم و قوی بین ایرانیان از بین میرود و به تدریج راه برای تجزیه کشور هموار میشود. حال به قول معروف، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

پ) حق تعیین سرنوشت با استناد به قوانین حقوق بشر و حقوق بین الملل

یکی‌ دیگر از مغالطات رایجی که تجزیه طلبان در سخنان خود به آن استناد میکنند و بلافاصله بحث فدرالیزم را به میان می‌‌آورند، مساله حق تعیین سرنوشت بنا بر اسناد حقوق بشر و قوانین حقوق بین الملل است. این موضوع، از دو طرف باید به آن پرداخته شود. نخست آنکه دولت مرکزی چه وظیفه‌ای در قبال برگزاری رفراندم، فدرالیزم و در نهایت، استقلال برای یک منطقه و یا مناطقی از آن کشور دارد. دوم آنکه، فدرال خواهان و کسانیکه به دنبال خود مختاری هستند چه وظیفه‌ای در قبال دولت مرکزی دارند. چون هر دو طرف این موضوع بسیار مهم است، هر یک را به طور اجمالی‌ مورد بررسی قرار میدهیم.

از نظر دولت مرکزی مساله بدین صورت است که اولا، این امکان باید در قوانین آن کشور تعریف و در نظر گرفته شده باشد. ثانیا، اگر دولت مرکزی نتیجه رفراندوم را بپذیرد، آنگاه این نتیجه مورد قبول جامعه جهانی‌ نیز خواهد بود. انگلستان یک مثال گویا بر این سخن می‌باشد و می‌‌بینیم که تاکنون، چندین رفراندوم برای این مورد مشخص در این کشور برگزار شده است.

اما از نظر فدرال خواهان و تجزیه طلبانی که ما با آنها در این مورد مشخص سر و کار داریم، مساله صورت دیگری دارد. آنان با استناد به قوانین حقوق بشر و قوانین حقوق بین الملل ادعا میکنند این حق را دارند که با برگزاری یک رفراندوم (به گفته آنان) آزاد، سرنوشت خود را تعیین کنند و اگر رفراندوم برای استقلال رای مثبت آورد، آنگاه به عنوان یک کشور مستقل در عرصه جهانی‌ شناخته شده و از ایران جدا شوند. در پاسخ به این افراد باید خاطر نشان کنیم که این حق با شرایطی به رسمیت شناخته شده که شامل حال آنان نمی‌شود. بدین معنی‌ که گرچه این حق در قوانین حقوق بین الملل، اسناد حقوق بشر و منشور سازمان ملل متحد آمده، اما در ادامه همین اسناد به صراحت قید شده که این حق تنها برای ممالک مستعمره به رسمیت شناخته میشود و نباید به عنوان دست آویزی برای تجزیه ممالک مستقل به کار گرفته شود. از آنجا که ایران همواره کشوری مستقل بوده و هست، این مورد شامل حال تجزیه طلبان فدرال خواه‌ نمی‌شود. یک مثال بارز بر این سخن، رفراندومی است که برای استقلال منطقه کاتالونیا در اسپانیا برگزار گردید و دیدیم که چگونه دولت اسپانیا وارد عمل شد و در مقابل آن رفراندوم موضع گیری نمود. همچنین دیدیم که حتی اتحادیه گلوبالیستی اروپا و دیگر کشورهای جهان هم از دولت اسپانیا حمایت کردند و برگزاری آن رفراندوم را محکوم نمودند. حتی دولت اسپانیا این حق را هم دارد که برگزارکنندگان آن رفراندوم را محاکمه کند چراکه آنان با هدف تجزیه یک کشور مستقل وارد عمل شده ا‌ند.

سخن پایانی

نگاهی‌ به کارنامه رقت بار و تاسف برانگیز تجزیه طلبان که امروز از سر استیصال و درماندگی زیر چتر جمهوری خواهان فدرال گرد آمده ا‌ند و به درستی‌ می‌توان آنان را جمع اضداد نامید، گویای این حقیقت است که دریافته ا‌ند زمان این بازی‌های کودکانه به سر آمده و می‌‌اندیشند که شاید با استفاده از عبارت‌های فریبنده‌ای همچون “جمهوری فدرال” بتوانند مردم ایران را بار دیگر فریب دهند تا به اهداف شوم خود دست یابند. اما بار دیگر به آنان یادآوری می‌کنیم که همه آنها خواهند رفت و ایران بر جای خواهد ماند.

کوروش و.

شهریور ماه ۲۵۷۹ شاهنشاهی