مقاله ای از نادر آزاد

  • نظریه مشروطیت و دولت مدرن غربی

در پی انقلاب های قرون هفدهم و هجدم مفهوم دولت مدرن غربی سربراورد که به لحاظ تاریخی نیز دولت مشروطه یکی از اشکال ایجاد شده دولت مدرن غربی است و مفاهیمی چون تفکیک قوا و قانون اساسی به معنای متحول شونده امروزین آن، در این دوران ظهور یافتند . از آنجایی که دولت مشروطه برای محدود ساختن یک دولت مطلقه یا یک قدرت مطلقه است بهتر درک میشود . در انقلاب مشروطه ایران از اهداف اصلی، محدود ساختن قدرت مطلق العنان سلطان قجر بود . در قرون وسطای اروپا از انجایی که رستگاری روح به دلیل اینکه فقط به واسطگی کلیسا انجام میشد ، دلیل اصلی تفوق کلیسا شده بود . بعدها مارتین لوتر کشیش معروف مخالف کلیسا در سخنی مهم اعلام میکند که برای رستگاری روح نیازی به کلیسا نیست و رستگاری امری خصوصی است. این گفته او تاثیر مهمی بر تفکیک حوزه های عمومی و خصوصی گذاشت که در اندیشه یونان باستان غایب بود . با توجه به این نظر که دولت پدیده ای ارگانیک و انداموار است و میتوان ریشه های دولت را در جهان باستان همچون دولت فراگیر از اغاز شاهنشاهی هخامنشی در ایران باستان و نیز نظام دولت شهرها در یونان باستان یافت ، پس لزوما هم دولت مفهومی مدرن-غربی- نیست . نظریه دولت مشروطه و رشدیابی آن نیز در اغاز دوران مدرن است اما ایده کلی مشروطیت به اروپای سده های دوازدهم و سیزدهم بازمیگردد و ریشه در سنت های تاریخی در اروپا دارد. با توجه به اینکه نظریه مشروطیت در ایران و اهداف آن به درستی تبیین نشده است برخی آن را مترادف با دموکراسی و لیبرالیسم در نظر میگیرند، و در نتیجه دست به قضاوت هایی ناروا و بی پایه در خصوص دولت شاهنشاهی پهلوی میزنند. بدیهی است که هر کشور دارای تاریخ متفاوتی است و جدالهای سیاسی و فکری آن با دیگر کشورها متفاوت است و تجربه های هر کدام مسیر مجزایی دارد. به عبارتی باید ریشه های محلی و بومی مشروطیت در هر کشور را یافت. در این ارتباط انقلاب های انگلیس و فرانسه و امریکا قابل بررسی است که از حوصله این مقاله خارج است.

-اندیشمندان میهن پرست عصر مشروطیت و هویت ملی ایرانیان

از اندیشمندان اصیل و میهن پرست این دوره میتوان به جلال الدین میرزا ، میرزا فتحعلی آخوندزاده و نیز به میرزا آقاخان کرمانی اشاره کرد . در این میان میرزا آقاخان کرمانی جایگاه ویژه ای دارد که از طرفی از اندیشه های سنتی و تاریخ باستانی ایران زمین به شناخت رسیده بود . این اندیشمندان همگی  بازسازی هویت ایرانی را با کمک عناصری که در فرهنگ ایرانی قرن ها سابقه تاریخی داشتند انجام دادند . آثار اینها پر از حس دلبستگی به میهن باستانی ، بزرگداشت اساطیر ایرانی ، آیین بهی و بزرگداشت زرتشت ، برتری ملیت بر دین، میهن پرستی و نگهبانی از وحدت ملی و تمامیت سرزمینی و بیزاری از اندیشه های تازی و دیگر اقوام مهاجم که مایه عقب ماندگی ایران شناخته شده است . این احساسات میهن پرستانه و ناسیونالیستی که در جریان انقلاب مشروطیت شکوفا شد و بن مایه هویت ملی ما ایرانیان شد . با ورود به عصر پهلوی بر اساس مقدماتی که ذکر شد و تشکیل دولت شاهنشاهی به رهبری رضا شاه کبیر روایت ملی گرایانه و میهن پرستانه از هویت ایرانیان تبلور یافت و با تلاشهای ایران شناسان دگرگونی عظیمی در حافظه تاریخی ایرانیان ایجاد شد و یک آگاهی تاریخی منظم از دوره شاهنشاهی هخامنشی تا دوره معاصر پدید امد. نام کشور ایران که در اروپا به پارس معروف بود به ایران که چاشنی نژاد و منش اریایی داشت برگردانده شد به این معنا که در دوره رضا شاه بزرگ نام ایران در میان اروپایی ها نیز اصلاح شد و آنها نیز ایران را با نام ایران خواندند! محمد رضا شاه نیز لقب آریامهر به معنای خورشید اریا را بر خود نهاد و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی برگزار شد و گاهشمار شاهنشاهی نیز جایگزین تاریخ هجری شمسی شد و برای پالایش زبان پارسی فرهنگستان زبان پارسی برپا شد .

اما لازم بذکر است که افراد دیگری نیز بودند که خواهان اصلاحات در دستگاه سلطنت قاجار بودند و به مانند روشنگران و اندیشمندان میهن پرست نامبرده در فکر برانداختن آن نبودند . این گروه روشنفکران همچون امین الدوله ، سپهسالار و میرزا ملکم خان بودند . میرزا ملکم خان در ستایش اسلام این چنین میگفت که” اسلام دریایی است که تمامی علوم را در خود جمع کرده است ولی برخی از اصول را باید اخذ کنیم. به جای آنکه از لندن و پاریس بگیریم میگوییم منبع آن اسلام است ” میرزا ملکم خان در جای دیگری میگوید که اسلم مخالفت مدنیت نیست و و هیچ چیز در اسلام نیست که مخالف تجدد باشد! … میرزا ملکم اینطور که به نظر می اید نه از اسلام و نه از سیر اندیشه در غرب و مسیحیت چیزی میدانست . روشنفکرانی چون ملکم و سپهسالار و… در پی اسلامی کردن مفاهیم غربی بودند ومیخواستند که با کلاه شرعی نیز انها را رسوخ دهند به طوری که رویکرد آنها در خصوص مشروطه بر این اساس بود که تمایل داشتند که شریعت اسلام را بر اساس تئوری دولت مشروطه غربی تفسیر کنند.

اما در این میان اخوندها به عنوان نمایندگان اصلی تفکر اسلام گرایی بیکار نماندند و هر یک تلاش کردند بر اساس رویکردهای فقهی خود در ارتباط با مشروطیت موضع گیری کنند . انها به طور کلی به دو گروه موافقان و مخالفان مشروطه تقسیم شده بودند. تا پیش از عصر قاجاریه مهمترین جنبه حضور اخوندها در حوزه قضاوت و حل موارد اختلاف بود که قضاوت در این خصوص توسط انها انجام میشد اما در عصر قاجار حوزه حضور انها وسیع تر شد و در موارد بیشتری اظهار نظر میکردند.  در عصر قاجار روحانیت کم کم تبدیل به یک نهاد شدند و توانستند در امور حکومتی اعمال نظر کنند . این موضوع در تمام ادوار سلاطین قاجار به جز در دوران سلطنت محمدشاه تقویت شد و از دوره ناصرالدین سلطان نیز در امور سیاسی نیز مداخله میکردند . در میان اخوندهای عصر مشروطه نیز که اساسا مخالف مشروطه و هرگونه نوگرایی و بازسازی هویت ملی حرکت رو به جلویی بودند و گرایشات مرتجعانه غلیظی داشتند میتوان از شیخ فضل الله نوری یاد کرد که طرفدار سلطنت مشروعه و سلطان مسلمان ذی شوکت بودند. از طرف دیگر نیز برخی از اخوندهایی که نسبت به نفوذ و پایگاه اجتماعی خود حساس بودند ! نیز موضعی متفاوت با شیخ نوری اتخاذ کردند و سعی کردند خود را با موج جنبش مشروطه خواهی همراه کنند . از جمله اخوندهای موافق مشروطه میتوان از اخوند خراسانی و شاگردانش بودند که تاکیدات فراوانی بر اسلام خواهی داشتند . اخوند خراسانی که اخوندهای به اصطلاح متجدد و مشروطه خواه ! بود و خود را این چنین میشناساند میکفت که ” هدفی جز تقویت اسلام ” ندارد و ” تشدید اساس مشروطیت را حفظ مذهب شیعه اثنی عشری و جلوگیری از دشمنان دین اسلام میداند” . این گروه مشروطیت را ابزاری برای اجرای کامل شریعت میدانستند و از آن پشتیبانی میکردند.

-ضرورت بازگشت به نظام حقوقی مشروطه برای گذار از جمهوری اسلامی

با توجه به بحران سیاسی و اجتماعی موجود در کشور که ناشی از حاکمیت ناکارآمد ایدئولوژی اسلام گرایانه و ضد ایرانی جمهوری اسلامی است که در حال حاضر این تباهی بر ایران زمین شکل گرفته است ، برای عبور از نظام و وضعیت موجود نیازمند یک بستر نظری و یک الترناتیو جهت شکل بخشی به دوره کوتاه مدت گذار داریم . انقلاب مشکوک 57 یا صریح تر بگوییم توطئه شوم 1979 که با تکیه بر ایدئولوژی اسلام گرایی در تقابل با نهاد شاهنشاهی ایران و قانون اساسی مشروطیت شکل گرفت . جدای از ایرادات و اشکالات موجود در قانون اساسی مشروطیت خصوصا متمم اصل دوم قانون اساسی مشروطیت که توسط شاهنشاه آریامهر به اجرا گذاشته نشد ، بر مبنای این متمم تعدادی از روحانیون شیعه حق داشتند که بر قوانین مصوب نظارت داشته باشند ؛ قانون اساسی مشروطه میتواند زمینه نظری لازم و بستر قانونی مورد نیاز برای ساماندهی و اداره کلی امور در دوران کوتاه گذار را فراهم سازد. با اینکه اسلام شیعی بر مبنای تلاش های شیخ فضل الله نوری و مشروعه خواهان موفق شد به درون قانون اساسی مشروطیت نفوذ کند اما شاهنشاهی پهلوی -نهاد شاهنشاهی- اجازه اعمال نقش انها را با نقض! عمدی این متمم، نداده بود . جهت پی ریزی یک نظم سیاسی بر پایه نهاد ریشه دار و کهن شاهنشاهی ایران میتوان با توجه به ایرادات و نقاظ ضعف قانون اساسی مشروطیت و با ملاحظه نیازهای زمان حاضر دست به اصلاحاتی در این بنیاد زد و یا متمم هایی بر آن اضافه نمود.

-سکولاریسم و نهاد روحانیت شیعه

همانظور که شرح آن رفت ، روحانیت شیعه با رویکردهای مختلفی جهت حفظ “بیضه اسلام و مقابله با دشمنان آن” طرح های گوناگونی را پیگیری کردند از طرح مشروعه خواهی و سلطان ذی شکوت مسلمان شیخ فضل الله نوری تا نظریات آخوند خراسانی و شاگردانش ؛ قانون اساسی مشروطیت که دارای ذات و ماهیتی سکولار میباشد که این نیز از دیدگاه ملی گرایان و میهن پرستان نیز قابل ایراد است ! لازم بذکر است که در یک سیستم سیاسی سکولار با وجود جدایی نهاد دین –روحانیت شیعه- از حکومت اما همچنان یک تعامل میان این دو نهاد وجود دارد به طوری که همچنان این نهاد و نمایندگان آن یعنی اخوندهای شیعه میتوانند همچنان در قالب های پژوهشی !، علمی و معرفتی! به حیات خود ادامه دهند . کسانی که همچنان خواهان حفظ این نهاد شوم در عرصه اجتماعی و حتی سیاسی هستند و به قول خود در پی یک پیوند سالم میان! نهاد حکومت و روحانیت شیعه هستند بر یک سیستم سکولار تاکید میکنند . بر این اساس یک تعامل لیبرال و نرم خویانه با نهاد روحانیت شیعه تازه این نهاد را که در یک موقعیت برتر و زالو وار در حیات ایران زمین در حال حاضر قرار داده است صرفا به یک موقعیت برابر با دیگر مسلک ها تقلیل میدهد ! و حتی حق این را خواهد داشت که از سوی حکومت مورد انواع حمایت های مالی و معنوی قرار گیرد . از آنجایی که دیگر چنین ضرورتی همانند دوره پادشاهی شاهنشاه آریامهر که با توجه زمینه و پایگاه اجتماعی قدرتمند ایدئولوژی اسلام گرایی مجبور به حدی از تعامل با این نهاد بود، علیرغم همه مقاومت های فکری بر مبنای معارفه و بازشناسی هویت اصیل باستانی ایران ، مطرح نیست و ایدئولوژی اسلام گرایی و شیعه گری دیگر در ایران ان نفوذ سابق را ندارد و تبدیل به یک ایدئولوژی شکست خورده و تضعیف شده گشته است و امتحان خود را پس داده است .نتیجتا اینکه دیگر چنین تعاملی با این اندیشه اهریمنی ضرورتی ندارد و برای احیای شکوه و عظمت هویت اصیل باستانی ایران زمین باید از این نهاد و نمایندگان آن عبوری تاریخی کرد . البته هم میهنان مسلمان که عقاید آنها نیز برای همه میهن پرستان و عاشقان ایران زمین به عنوان هم میهن قابل احترام است باید گفت که نبرد ما با اندیشه ای اهریمنی است که قرن ها است اسلام گرایان و اخوندها نماینده ان بوده اند و شکوه و فر ایران زمین را پایمال هوسرانی های خود کرده اند و از هیچ گونه ستیز و دشمنی با هویت اصیل باستانی ایران زمین دریغ نکرده اند . با نظر به تفاوت های فراوان میان اندیشه سیاسی در غرب و سنت های مسیحیت با منطقه خاورمیانه و شرایط اسلام بایستی که سیاستگذری ها و اقدامات در ارتباط با نهاد روحانیت شیعه و اسلام گرایان متفاوت با سکولاریسم غربی باشد و نیازمند پاکسازی صحنه اجتماعی و سیاسی ایران از اخوندهای شیعه هستیم . در غیر این صورت مجددا این قشر مرموز و ضد ایرانی و فرصت طلب طبق تجربه تاریخی ا از سوراخی دیگر ایران و ایرانی را میگزند .

جاوید شاه / پاینده ایران