در روزگارانی زندگی‌ می‌کنیم که هر از چند صباحی وقتی‌ از خواب بر می‌‌خیزیم، متوجه می‌‌شویم که یک تشکل سیاسی جدید به صورتی‌ قارچ گونه اعلام موجودیت نموده و با شعار‌های زیبایی نظیر آزادی، دموکراسی و گذار از رژیم ملایان حاکم در تهران، پا به میدان فعالیت‌های سیاسی گذاشته است. اما چون بسیاری از اعضای این تشکل‌های سیاسی به دنبال اغراض و اهداف شخصی خود هستند و منافع ملی‌ کشور برایشان جایگاهی ندارد، لاجرم بعد از مدتی‌ یا به بیراهه می رو‌ند و یا تشکل نوپای آنان به دلیل درگیری‌های درونی از هم می پاشد. این اپوزیسیون‌های تقلبی، در طول این چند دهه توانسته ا‌ند به رژیم ملایان در ایران کمک شایانی نمایند چراکه در ابتدا سبب امیدواری مردم شده ا‌ند و بعد از مدتی‌ هم یا به ناگهان محو شده ا‌ند و یا معلوم گشته که با ملایان حاکم، هم کاسه بوده ا‌ند. چون این روش چندین و چند بار اتفاق افتاده، به تدریج سبب نا امیدی مردم در داخل کشور شده است. در این هنگام، عوامل ملایان در داخل و خارج از کشور از طریق رسانه‌هایی‌ که در اختیارشان گذاشته میشود به میدان آمده و برای مردم استدلال میکنند که وضعیت اپوزیسیون خارج از کشور همین است که می‌‌بینند و به جای دل بستن به آنها، باید همین بازی به اصطلاح اصلاحات را ادامه دهند و بین بد و بدتر یکی‌ را برگزینند.

یکی‌ از جدیدترین مورد از این نوع فعالیت ها، شورایی است که با عنوان “شورای مدیریت دوران گذار” در جلسه‌ای در اکتبر ۲۰۱۹ اعلام موجودیت نمود و آقای حسن شریعتمداری به عنوان دبیر کل این شورا معرفی‌ گردید. در ابتدا، سخنران جلسه به معرفی آقای شریعتمداری به عنوان “دبیر کل شورای مدیریت دوران گذار” می‌پردازد و هنگامیکه قصد اشاره به پیشینه تحصیلی‌ ایشان را دارد، بصورتی عمدی و مغرضانه، دانشگاه صنعتی “آریامهر” را دانشگاه صنعتی “آرامهر” تلفظ می‌کند که عمدی بودن این اشتباه را به راحتی‌ می‌توان در چهره او دید. در ادامه، آقای شریعتمداری ادعا می‌کند که این شورا توانسته اتحادی بین جمهوری‌خواهان، مشروطه‌خواهان و فدرال‌خواهان ایجاد نماید. اما شواهد و کارنامه اعضای این شورا بیانگر این حقیقت است که اتفاقا بر خلاف ادعای آقای شریعتمداری، نه از جمهوری خواهان ملی‌ در این شورا خبری هست و نه از مشروطه خواهان واقعی. دلیل آنست که چه اتحادی از مشروطه خواهان واقعی و جمهوری خواهان ملی را می‌توان با این شورا تصور کرد جایی که غایت هدف اعضای آن، تکه پاره کردن خاک ایران است و از عناوینی همچون “ممالک محروسه ایران” و “ملیت‌های ایرانی‌” سخن میگویند. به هر حال، کوتاه زمانی‌ پس از اعلام موجودیت این شورا، آقای دکتر ضیا صدر الاشرافی در مقام مشاور عالی‌ فرهنگی‌ شورای مدیریت دوران گذار (فقط به طول عنوان ایشان بنگرید که در کنار نام و نام خانوادگی، تقریبا یک خط کامل را در بر می‌گیرد!)، میهمان برنامه “اتاق خبر” شبکه تلویزیونی “منوتو” بودند و به تشریح و تبیین سیاست‌های این شورا پرداختند. پیش از آنکه نگاه دقیق تری کنیم به آنچه که در آن برنامه گذشت، اجازه دهید که ایشان را کمی‌ بیشتر بشناسیم.

آقای صدر الاشرافی در سال ۲۵۷۷ شاهنشاهی (۱۳۹۷ خورشیدی) میهمان برنامه پرگار در بی‌ بی‌ سی‌ بودند [پ-۱]. ایشان در آن برنامه با رفرنس قرار دادن مقاله‌ای از آقای دکتر محمد رضا باطنی که در سایت بی‌ بی‌ سی‌ نیز منتشر شده است، می‌‌فرمایند که زبان فارسی‌، یک زبان عقیم است که در آن تنها ۲۰۰ فعل فارسی‌ وجود دارد، درحالی که زبان ترکی ۹۰۰۰ فعل دارد. البته در بین این اظهارات گهربار، دست به دامان مغالطات شگفت آوری نیز میشوند که در اینجا، مجالی برای پرداختن به آن مغالطات نیست. اما در پاسخ به آقای صدر الاشرافی باید چهار نکته را متذکر شویم. نخست آنکه اگر ایشان – البته امیدوارانه – فقط یکبار شاهنامه فردوسی بزرگ را ورق زده باشند، حتما تعداد افعال فارسی‌ آن را مشاهده کرده ا‌ند. دوم آنکه ظاهراً ایشان فراموش کرده ا‌ند که “صرف و نحو” زبان عربی‌ را نیز ایرانیان تنظیم کرده ا‌ند؛ یعنی‌ رد پای ایرانیان را می‌توان در آنچه که زبان عربی‌ به شکل امروزش می‌باشد نیز سراغ گرفت. سوم آنکه، کمیّت در یک زبان، شرط لازم است ولی‌ شرط کافی‌ نمی‌‌باشد. اگر آنگونه که ایشان ادعا میکنند، زبان ترکی فقط به دلیل آنکه ۹۰۰۰ فعل دارد از زبان فارسی غنی تر می‌باشد، پس دیگر چه لزومی دارد که ترک‌ها تلاش میکنند تا شاعر بلند آوازه ایران، مولانا را به نفع خود مصادره نمایند؟! همچنین می‌توان پرسید که پس چرا پادشاهان ترک زبان قاجار با تمام امکانات حکومتی خود، در انتها به فارسی‌ روی آوردند و حتی در اسناد رسمی‌ کشور نیز زبان فارسی‌ را به خدمت گرفتند؟ چهارم و از همه مهمتر آنکه همین زبان عقیم (البته به زعم ایشان)، رمز انسجام و همبستگی‌ ملی‌ ایرانیان مقابل دشمنان این سرزمین برای قرن‌ها و هزاره‌ها بوده است و نه هیچ زبان دیگری. این دقیقا بلایی‌ است که بر سر ملت مصر آمده است؛ یعنی‌ اگر می‌توانستند زبان خود را حفظ کنند، امروز قادر بودند که پلی به گذشته خویش بزنند و گمشده‌های تاریخ خود را بیابند. شاید بهتر باشد که در شرایط حساس کنونی‌، ایشان به جای بیان این جملات بی‌ مایه و شرم آور کمی‌ بیشتر به همبستگی‌ ملی‌ فکر کنند تا درک بهتری از مفهوم ملت – دولت [پ-۲] بدست آورند. همچنین باید متذکر شویم که ایشان نیز مدرک دکترای خود را به سیاق بسیارانی دیگر، از دانشگاه سوربن اخذ نموده ا‌ند. حال، بپردازیم به آنچه که در شبکه “منوتو” گذشت.

ایشان در بخشی از صحبت‌هایشان عنوان میکنند که در ایران سه نوع حکومت وجود داشته که عبارت بوده ا‌ند از شاهنشاهی، پادشاهی و هر که شاهی‌. سپس ادامه میدهند که حکومت‌های پادشاهی در ایران، بیلان خوبی در دفاع از ایران نداشته ا‌ند و مشخصا هم از پادشاهان پهلوی نام می‌‌برند. هنگامیکه مجری برنامه از ایشان می پرسد که یک مثال موفق از آنچه که به آن باور دارند ارائه نمایند، ایشان بی درنگ از مدل انگلستان – کانادا سخن میگویند. این سخنان آقای صدر الاشرافی واقعا حیرت آور است. حتما ایشان فراموش کرده ا‌ند که این رضا شاه بزرگ بود که منابع نفتی‌ جنوب را از چنگال شیخ خزعل انگلیسی آزاد نمود و باز این شاه فقید بود که بر فتنه آذربایجان نقطه پایان گذاشت. اگر اینها دفاع از کشور نیست، پس ایشان دفاع از کشور را چگونه تعریف میکنند؟ همچنین باید به ایشان یاد آور شویم که مدل موفقی‌ را که ارائه نمودند، یعنی‌ مدل انگلستان – کانادا، یک حکومت پادشاهی پارلمانی است و لاغیر. ایشان همچنین توجه نمیکنند که انگلستان و کانادا بواسطه بعد جغرافیایی، هزاران کیلومتر با هم فاصله دارند. به عبارت دیگر اگر انگلستان و کانادا با هم مرز مشترک داشتند، آیا باز هم انگلستان این فرصت را در اختیار کانادا قرار می داد یا سرنوشتی همچون ایرلند شمالی‌ پیدا میکرد؟ آشکارا واضح است که قیاس این مورد با ایران، یک قیاس مع الفارق است.

در بخش دیگری از این مصاحبه، آقای صدر الاشرافی عنوان میکنند که ایران در مقاطعی در زمان‌های گذشته خود، سیستم شاهنشاهی فدرال داشته است و به سرعت از این مبحث عبور میکنند. پرسش‌هایی‌ که به ذهن خطور می‌کند اینست که اولا شاهنشاهی فدرال دیگر چه صیغه‌ای است؟! دوم آنکه، در کدام مقاطع به طور مشخص، ایران چنین سیستمی‌ داشته است؟ و سوم اینکه، چگونه ایشان از شاهنشاهی فدرال به زعم خودشان، به نسخه امروزین جمهوری آن رسیده ا‌ند؟! توجه به این موضوع زمانی‌ اهمیت بیشتری می‌‌یابد که در می‌‌یابیم اولا فدرالیزم یک مفهوم مدرن غربی است که در کنار مفاهیم مدرن دیگری همچون دولت، جامعه، پارلمان، صندوق رای و انتخابات معنا می‌‌یابد. ثانیا برای یک کشور یکپارچه نظیر ایران تعریف نمی‌شود. لذا نمی‌‌توان همیشه و در هر شرایطی، آنرا عطف به ما سبق نمود. نکته‌ای را که باید به آقایان شریعتمداری، صدر الاشرافی و دیگر همفکرانشان یادآوری کنیم اینست که حتی پادشاهان بی‌ لیاقت و بی‌ کفایت قاجار هم به این درجه از فهم و شعور سیاسی رسیده بودند که ایران را به شکل فدرال نمی‌‌توان اداره کرد و باید در قالب کشور و ملتی یکپارچه، بر آن حکمرانی نمود.

از این موضوع که بگذریم، نکته جالب دیگر، ترکیب اعضای این شورا می‌باشد که در نوع خود کم نظیر است و جای تامل فراوان دارد. اجازه دهید که کمی‌ به عقب برگردیم و یک نمونه مشخص آنرا که اتفاق افتاده مرور کنیم. گروه‌هایی‌ که در شورش ۵۷ شرکت داشتند، همگی‌ جمع اضداد بودند اما هرکدام درون گروه‌های سازمانی خود اینگونه استدلال میکردند که فعلا زیر چتر خمینی جمع میشوند تا حکومت پادشاهی را سرنگون کنند و بعدا سر فرصت تمام قدرت را قبضه خواهند نمود. عده‌ای سفیه سیاسی که البته خمینی به مراتب از آنان زرنگ تر بود و شاهد بودیم که در انتها چه بر سر این شعار “همه با هم” خمینی آمد و چگونه دست به حذف فیزیکی یکدیگر زدند.

حال برگردیم به ترکیب اعضای این شورا که البته بیشتر آنان در شورش ۵۷ نیز شرکت داشته ا‌ند. اینکه خواننده این سطور چه وجه اشتراکی‌ را می‌‌تواند بین نام‌هایی‌ نظیر حسن شریعتمداری، محسن سازگارا، خانم شرفکندی، علیرضا نوری زاده، نازنین افشین-جم، شهریار آهی، شیرین عبادی، حشمت طبرزدی، اسماعیل نوری علا، مهران براتی و عبدالله مهتدی با توجه به پیشینه آنها در ذهن خود بیابد، به خود خواننده این سطور واگذار می‌کنیم، اما به همین مقدار بسنده می‌کنیم که در جلسات رسمی‌ هر تشکل سیاسی که جای پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ایران خالی‌ باشد، باید در صداقت آن تشکل سیاسی شک کرد و به غایت اندیشه افراد آن پی‌ برد. جمع اضداد بودن اعضای این شورا از جنبه دیگری نیز جالب و قابل تامل است. اینبار گروه‌های فدرال خواه کرد که بعضا به تجزیه نیز می اندیشند، در کنار فدرال خواهان آذری نظیر آقای شریعتمداری گرد آمده ا‌ند. آقای شریعتمداری در یک مرزبندی مشخص و پررنگ، خط کشی‌ بر روی نقشه ایران گذاشته ا‌ند و استان‌های اردبیل، آذربایجان شرقی‌ و غربی را به عنوان “ایالت خودمختار آذربایجان” تعریف نموده ا‌ند. اینک، محل تولد تعدادی از رهبران شناخته شده کرد را با هم مرور می‌کنیم.

مرحوم عبدالرحمان قاسملو (حزب دموکرات): ارومیه، آذربایجان غربی

مرحوم صادق شرفکندی (حزب دموکرات): بوکان، آذربایجان غربی

عبدالرحمان حاجی احمدی (حزب پژاک): مهاباد، آذربایجان غربی

عبدالله مهتدی (حزب کومله): بوکان، آذربایجان غربی

به عبارت دیگر، آقای شریعتمداری بخشی از مناطقی که تمام رهبران شناخته شده کرد در آن مناطق متولد شده ا‌ند را با وقاحتی مثال زدنی‌ که درخور آخوندها و آخوندزاده‌هاست، به عنوان بخشی از ایالت خودمختار آذربایجان در نظر گرفته ا‌ند. اینجاست که باید از آقای شریعتمداری و دیگر دوستان آذری ایشان بپرسیم که چگونه فدرال خواهان کرد حاضر خواهند شد مناطق و شهر‌هایی‌ را که رهبرانشان در آنجا متولد شده ا‌ند، دو دستی‌ به آقای شریعتمداری تقدیم کنند و زیر بار چنین طرحی در آینده بروند؟! طرح کارشناسی نشده‌ای که به واسطه درهم تنیدگی تمام جامعه امروز ایران از جمله کردستان و آذربایجان به لحاظ قومیت، زبان و مذهب، به هیچ عنوان عملی‌ نیست و فقط بوی جنگ داخلی‌ و خونریزی از آن به مشام می‌‌رسد. همچنین باید از این حضرات پرسید که سیستم فدرال آنها قرار است چه چیز خاصی‌ را برای ایران و ایرانی‌ به ارمغان بیاورد که در یک حکومت پارلمانی و دموکراتیک نظیر نروژ (در فرم پادشاهی) و یا فنلاند (در قالب جمهوری) نمی‌‌توان به آن دست یافت؟

تا زمانیکه بجای تشکیل یک حکومت ملی و دموکراتیک در جهت دستیابی به حقوق شهروندی برابر برای هر فرد ایرانی فارغ از اینکه چه جنسیتی، چه قومیتی و یا چه دینی دارد، از طرح‌های اینچنینی که خط کشی‌‌های مشخص قومی‌، زبانی‌ و دینی دارد استفاده شود، نه تنها که مشکلی‌ از مشکلات ایران و ایرانی‌ حل نمی‌شود، بلکه فقط فجایع ملی‌ دیگری به وقوع می‌‌پیوندد. در پایان باید بر این موضوع تاکید کنیم که بار دیگر، جمع اضداد‌ی از افراد معلوم الحال و مشابه با آنچه که در سال ۵۷ دیدیم شکل گرفته که هدف نهایی آنها نابودی کامل ایران و ایرانی‌ است. یعنی‌ آنچه را که شورشیان در سال ۵۷ موفق به انجام آن نشدند، این بار قصد دارند به سرانجام برسانند. اما این افراد نیز خواهند رفت و ایران بر جای خواهد ماند.

کوروش و.

اردیبهشت ماه ۲۵۷۹ شاهنشاهی

پانوشت ها:

پ-۱) https://www.youtube.com/watch?time_continue=126&v=HUnxtehLv-0&feature=emb_title

پ-۲) Nation-State