در جنگ انتخاباتی امریکا، سیستم جهانی و تمامی نهادهای آن، از سران اجلاس بیلدربرگ، وال استریت، غول های اقتصاد دیجیتالی، اتحادیه اروپا، صندوق بین المللی پول، سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل، شورای امنیت، حزب دموکرات، نئوکان ها و قدرت مسلط حزب جمهوری خواه، نهاد های نظامی و اطلاعاتی امریکا، کمپانی های بزرگ هالیوودی، شرکت های بزرگ فناوری تا رژیم غارتگر حاکم بر ایران و لابی ها و تشکیلات اسلامی اش در امریکا تا چپ ها همه در یک صف علیه ترامپ ایستادند. در برابر این صف، نه تنها اکثریت مردم امریکا که مردم ایران، آفریقا، اروپا، لبنان، عراق و … قرار گرفتند. چرا که احساس می کردند ترامپ در برابر صاحبان اصلی قدرت و ثروت که جهان را در فاجعه و تاریکی فروبرده اند و به دنبال حکومت جهانی و نظم نوین برده داری هستند ایستاده است. این صف بندی نشان داد که این انتخابات یک انتخابات معمول و رقابت بین دو حزب حاکم امریکا نیست، بلکه جنگی است بین “اقتصاد ملی” با “سرمایه داری جهانی”. آنچه امروز به آن اقتصاد و هویت ملی گفته می شود چیزی نیست جز واکنش طبیعی انسان در برابر از دست دادن ابتدایی ترین حقوق اجتماعی و آزادی های فردی، واکنشی است به نابودی ارزش ها و هویت های بومی و منطقه ای و به نابودی اقتصاد محلی و کشوری در برابر غول های اقتصاد دیجیتالی، واکنشی است به دیکتاتوری بی چون و چرای کلان سرمایه دار های جهانی و سلطه تکنولوژی دیجیتالی.

اینکه این جنگ در قدم بعدی چه سرنوشتی دچار خواهد شد و یا تیم ترامپ چه مسیری را طی خواهد کرد و یا ماهیت تیم ترامپ و نوع ملی گرایی اقتصادی شان چه هست، حرف این مطلب نیست. بلکه موضوع صف بندی و مشخص شدن جایگاه جریانات و سازمان ها به ویژه قطب اسلامی و مارکسیسم در این جنگ است. امروز با صف بندی و زلزله ای که در دنیا ایجاد شده دیگر کسی نمی تواند با فریب جایگاه و صف خود را پنهان کند. این جنگ هرچه است تاکنون تاثیرات تعیین کننده و دست آوردهای بسیاری داشته است.

یکی از مهمترین دست آورد های این جنگ دو قطبی شدن جامعه امریکا و بسیاری دیگر از جوامع جهانی بود که از این پس به مثابه ترمزی در برابر جهانی سازی عمل خواهد کرد. این را از هراس صاحبان جهانی سازی از دوقطبی شدن امریکا می توان دریافت. ترامپ با انگشت گذاشتن روی فاکتورهای عینی که برای توده ها قابل لمس بود، جهانی سازی را عامل اصلی جامعه کشی و فلاکت اقتصادی جوامع نشان داد و با شعار “اقتصاد ملی” بحث جهانی سازی و نقش گلوبالیست ها را به میان جامعه برد و ذهنیت ها را متوجه مسیر جهنمی آن کرد. در مقابله با آن روی ملی گرایی اقتصادی تاکید کرد و ملی گرایی را با آب و نان سر سفره مردم و به استقلال و آزادی گره زد.

ترامپ در کمپپن انتخاباتی اش با صراحت می گوید:” هدف گلوبالیست ها ایجاد یک بنیان سیاسی فاسد و شکست خورده می باشد که از طریق کنترل دولت، شما مردم امریکا را به سخره بگیرد. نظام موجود در واشنگتن و شرکت های مالی و رسانه ای تنها برای یک هدف ایجاد شده اند: به ثروت و قدرت خود بیافزایند. هرچه قدرت کنترل آنها بیشتر شود، قدرت سیاسی شان در واشنگتن بیشتر خواهد شد. آنها با شریکان خود در سطح جهان هماهنگ هستند. این تنها یک انتخابات ساده برای تصدی چهار ساله نیست، این در واقع گذرگاه جدیدی در تاریخ تمدن ماست که عنوان می کند در نهایت ما مردم هستیم که دولت خود را کنترل می کنیم. این نظام های سیاسی در پی نابودی کارخانجات ما هستند تا مشاغل ما را به مکزیک، چین و دیگر کشور ها منتقل کنند. ساختار و قدرت های جهانی مسئول چنین تصمیم های اقتصادی هستند که از طبقه کارگر ما دزدی کرده، ثروت و نعمت را از کشور ما گرفته و پول ما را در جیب خود به صورت شرکت های بزرگ چند ملیتی بگذارند. این یک واقعیت است که شما، آنها، من و تقریبا همه جهان به آن واقف هستیم. هرکسی که با این کنترل سازمان یافته جهانی مخالفت می کند به او اتهام تبعیض جنسیتی، نژادی و دشمن هراسی می زنند.” ترامپ با انتقاد شدید به سیاست خارجی و تهاجمی امریکا بعد از جنگ دوم جهانی، جنگ های خاورمیانه را در راستای اهداف گلوبالیست ها دانسته و سیاست خود را با شعار “اول امریکا” بیشتر به مرز های امریکا محدود کرد. در کمپین انتخاباتی اش می گوید که پنتاگون و کمپانی های اسلحه سازی علیه او هستند، چون مثل دوره بوش و اوباما برسر این کشور و آن کشور بمب نزده و این جنگ های احمقانه و بی پایان را دنبال نکرده است. سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل می گوید:” آینده از آن جهانی سازی نیست.

آینده از آن میهن پرستان واقعی و کشور های مستقل است.” امسال نیز به همه دولت ها توصیه می کند و می گوید:” من می گویم اول امریکا و مردم امریکا، شما هم باید اول مردم خودتان و کشور خودتان را در اولویت قرار دهید.” او به عنوان رئیس جمهور امریکا در کاخ سفید، نظام سیاسی حاکم بر واشنگتن را فاسد و لجنزار گلوبالیست ها می نامد و به پایه های سیستم جهانی و نهاد های بین المللی آن حمله می کند و توجه توده های تحقیر شده و آسیب دیده از گلوبالیست ها را در سراسر جهان بخود جلب می کند.

این جنگ نقش تکنولوژی دیجیتالی و مرکز سیلیکون ولی را در به اسارت گرفتن جهان عریان کرد، که مدعی اند هیچ قدرتی در دنیا توان مقابله با آنها را ندارد. این جنگ ماهیت غول های اقتصاد دیجیتالی و شبکه های تبلیغاتی آنها را که در زرورق نمایش دمکراسی و انتخابات پنهان شده بود را بر ملا کرد و بساط دو حزبی امریکا را به هم ریخت. این جنگ نگاه ها و خشم ها را متوجه چین و ابر کمپانی های جهانی کرد که بوسیله چین تمامی تولیدات داخلی و بومی ملت ها را نابود کرده و از مواد غذایی تا لباس و دارو را به آشغال تبدیل کرده اند. این جنگ نشان داد رسانه های بزرگ جهانی و شرکت های بزرگ فناوری مثل فیسبوک، گوگل، توییتر … وقتی حرف های ترامپ را به عنوان رئیس جمهور امریکا، این گونه علنی و بدونه هیچ گونه ظاهر سازی ای سانسور، تحریف و جعل می کنند، با دیگران چه خواهند کرد. این جنگ سبب شد تا گنداب فاشیستی ابر رسانه ها که رسانه های “آزاد!” نامیده می شدند بیرون بریزد. ترامپ با اشاره به سرکوب خبری و فاشیسم رسانه ای و دیکتاتوری شبکه های دیجیتالی می گوید:” تعداد انگشت شماری شرکت های قدرتمند و انحصاری شبکه اجتماعی، بخش وسیعی از کلیه ارتباطات خصوصی و عمومی در ایالات متحده را کنترل می کنند. این شرکت ها قدرتی مهار نشده برای سانسور، محدود کردن، ویرایش, شکل دادن، پنهان کردن یا تغییر بخش بزرگی از ارتباطات را دارند… کلا آزادی بیان را خفه می کنند.”

اگر او توانست پرچم مبارزه علیه سیستم موجود جهانی را در کاخ سفید بدست به گیرد و توجه توده های له شده را به خود جلب کند، اگر کارگران کارگاه های تولیدی و کشاورزان و درصد بالایی از مردم امریکا برای به حاشیه رانده نشدن و برای حفظ موجودیت شان و برای آخرین شانس شان به او امید بسته اند، برای این است که فقط یک ترمز و یک مانع مقابل این دیکتاتوری سرمایه و غول های اقتصاد دیجیتالی قد برافراشته است، فقط یک اهرم و دستگیره برای توده ها مانده است و آن در دنیای واقعی چیزی نیست جز گرایش جوامع به ارزش ها و هویت های بومی و محیطی و منطقه ای و به اقتصاد محلی و کشوری شان، که رسانه های صاحبان جهانی سازی و مارکسیست ها و اسلامی ها آن را راست افراطی و فاشیسم می نامند و با چماق واپسگرایی و نژادپرستی بر سر آن می کوبند. اینکه این گرایش و رویکرد توده ها به استقلال و آزادی و رهایی از اسارت جهانی سازی چه تفاوتی با ناسیونالیسم دوره صنعتی دارد یا چه تفاوتی دارد با ملی گرایی از نوع جبهه ملی و مصدقی های ایرانی که قهرمانان آنها همان نمادهای اسلامی رژیم اند و جاده صاف کن این رژیم بوده و هستند، موضوع بحث این مطلب نیست. بلکه در این مرحله خطر اصلی برای صاحبان جهانی سازی، همین گرایش به هویت و ارزش ها و اقتصاد محلی و منطقه ای و به استقلال و آزادی است که در دل جوامع زنده شده و هم چون دیوار و سد اجتماعی در برابر جهانی سازی قد بر افراشته است. این لشکر کشی جهانی علیه ترامپ پیش از آن که به ترامپ برگردد، برای درهم کوبیدن این دیوار و سد اجتماعی است.

یکی از دست آورد های این جنگ گرفتن پرچم “ضد استکباری” و “ضد امپریالیستی” از دست رژیم ایران و مارکسیسم بود. این جنگ ماسک ضد امپریالیستی قطب اسلامی و مارکسیسم را از چهره شان برداشت. چهل سال است که از رژیم ایران یک “دشمن قلابی” ساخته اند و تمامی پتانسیل اعتراضی را در سطح جهان به دم حکومت اسلامی گره زده و آن را در زمین اسلامی ها و مارکسیست ها به هدر می دادند. با این دو قطب راه دشمن واقعی جهانی سازی را بسته و قفل کرده بودند. بی جهت نیست که ترامپ همه دموکرات ها و جمهوری خواه های با نفوذ را چپ و حامی حکومت ایران می نامد. با این کار جایگاه چپ ها و اسلامی ها و نقش آنها را به مثابه ابزار اجتماعی گلوبالیست ها برای سرکوب ذهنی جوامع نشان می دهد و کار آنها را در خوردن نان ضد استکباری و ضد سرمایه داری سخت می کند. این موضوع آنقدر روشن است که حتا بی بی سی که این بار عکس بایدن را در ماه برده، تک مقاله ای را درج می کند که گوشه ای از حقیقت را در بر دارد و به آن اعتراف می کند. نویسنده ای بنام حمید کیهان در مطلبی با عنوان آیا ترامپ علیه استکبار جهانی قیام کرده است، می نویسد:” …

آیا باید نتیجه گرفت که دونالد ترامپ علیه منافع سرمایه داران به پاخاسته است؟ آنچه مسلم است اینکه او صراحتا به درون-نگری یا ملی گرایی اقتصادی امریکا متعهد است و این دیدگاهی است که دست کم از زمان جنگ دوم جهانی مورد تأیید دولت امریکا و متحدان آن نبوده است… محدودیت تجاری علیه چین فقط به زیان دولت و سرمایه دار چینی تمام نشده بلکه هزاران سرمایه گذار خارجی را نیز متضرر کرده…و دامن سرمایه داری جهانی و در راس آن، سرمایه دار آمریکایی را نیز می گیرد… آیا باید گفت که رهبر بزرگترین قدرت سرمایه داری جهان که خود یک سرمایه دار نسبتا بزرگ و مهشور به راستگرایی است، به دفاع از حقوق زحمتکشان به پا خواسته و پرچم مبارزه با “امپریالیسم” یا به قول جمهوری اسلامی ایران “استکبار جهانی” را در کاخ سفید بر افراشته است؟” آنچه مشخص است اینکه جهانی سازی دیگر به راحتی نمی تواند مثل گذشته از اسلامی ها و مارکسیست ها دشمن سازی کند. چهل سال بود که قدرت های جهانی از رژیم ویرانگر ایران یک قدرت منطقه ای ساخته بودند و در سطح جهانی آن را باد کرده بودند. این جنگ، پوشالی بودن و ساخته گی بودن قدرت منطقه ای رژیم را برملا و باد آن را خالی کرد و نشان داد که اگر حمایت های همه جانبه اربابان جهانی سازی در امریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا نباشد و این رژیم را به عنوان یک “دشمن قلابی” برای جنگ افروزی منطقه ای و ویرانگری بیشتر در خاورمیانه احتیاج نداشته باشند، این رژیم بند تنبانش را هم نمی تواند بالا بکشد. نشان دادند که این رژیم “ضد استکباری!” تا چه سطح و عمقی مورد حمایت همه جانبه همین “استکبار” است و نهاد های بین المللی تا کجا پشت این رژیم ایستاده اند. نماینده تیم ترامپ در سازمان ملل می گوید که شورای امنیت کنار حکومت ایران ایستاده است و ویرانگری های حکومت ایران را در منطقه خاورمیانه نادیده می گیرد و شورای سازمان ملل پناهگاه حکومت های پنهان کننده نقض حقوق بشر مانند رژیم ایران است. با پا گذاشتن بر گلوگاه های مالی رژیم و سخت کردن کار رژیم در کمک به حزب الله و شبه نظامیان شیعه اش سبب شدند خود بخود فضای اعتراضی مردم ایران، عراق، لبنان و افغانستان علیه چپاولگران حاکم بر ایران تقویت شود.

این همراهی چپ ها و اسلامی ها با جهانی سازی یک موضع تاکتیکی و سیاسی نیست بلکه تفکری و ایدئولوژیکی است. انترناسیونالیسم و امت واحد اسلامی با جهانی سازی منافع مشترک و پیوند ایدئولوژیکی پیدا کرده است. موجودیت شان با جهانی سازی گره خورده است. هر دو جریان مثل گلوبالیست ها با هرگونه ارزش ها و هویت ها و اقتصاد بومی و منطقه ای ضدیت دارند و پدید آمدن چنین گرایشی را در دل جوامع دشمن ایدئولوژی خود می دانند. خمینی سال ۵۹ خطاب به افسران نیروی هوایی می گوید:” من مکرر عرض می کنم که این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است… ملی گرایی خلاف اسلام است …این حرفها که ما ایرانی هستیم و برای ایران چه باید بکنیم، یک امر بی اساس است. اینهایی که می گویند ملیت بروند گم شوند.” اگر حرف های خمینی و سران رژیم در این رابطه جمع آوری شود چندین کتاب می شود. همین گونه ضدیت با هویت و اقتصاد بومی را در ادبیات سران مارکسیست ها هم می بینیم.

این آمیختگی چپ ها و اسلامی ها با گلوبالیست ها تا آنجاست که وقتی تظاهرات خیابانی در امریکا به بهانه نژاد پرستی علیه ترامپ به راه افتاد، تشکیلات اسلامی حکومت ایران و دانشجویان بورسیه و آقازاده ها و نکبت زاده هایش در امریکا و چپ ها، بخشی از گردانندگان آن بودند و امثال جورج سوروس سرمایه دار معروف و یکی از افراد دولت پنهان در امریکا حامی مالی این تظاهرات بوده است. جریان چپ حتا در اعتراض هایی که در اروپا و امریکا علیه قرنطینه و اجباری کردن زدن ماسک و پوزه بند صورت می گیرد، به کمک پلیس علیه معترضین وارد می شوند و نقش گروه فشار و امت در صحنه را برای صاحبان سرمایه ایفا می کنند. کافی است کسی یک ساعت رادیو یا تلویزیون چپ ها را در امریکا یا اروپا یا هر جای دیگر گوش کند تا عمق حمایت آنها را از رژیم ویرانگر ایران و صاحبان جهانی سازی و غول های اقتصاد دیجیتالی دریابد.

اما این سد و دیوار عظیم اجتماعی که مقابل گلوبالیست ها سر بر آورده، این دست اندازها و چاله های عمیقی که در پیش روی آنها ایجاد شده، عبور آنها را از این مرحله با مشکل جدی مواجه کرده است. نه امریکا، نه جهانی سازی، نه جمهوری اسلامی و نه خاورمیانه دیگر به سادگی به دوران قبل از ترامپ بر نمی گردد.

مسلم منصوری

27 دسامبر 2020