حدود چهار ماه از زمانیکه دولت جو بایدن کار خود را به صورت رسمی در ایالات متحده آغاز کرده میگذرد.
کاندیدایی که یکی از شعارهای انتخاباتی او بازگشت به برجام بود و در نهایت توانست با یک تقلب وسیع و سیستماتیک به کاخ سفید راه یابد. شعاری که در ابتدا به گوش رهبر فرقه تبهکار آیت الله ها و سایر حامیان داخلی و لابیهای خارجی آن بسیار خوش آهنگ بود و پیروزی بایدن، آنان را غرق در شادی و شور نمود. اما رفته رفته ملایان حاکم در تهران دریافتند که اوضاع در مقایسه با دوران زمامداری حسین اوباما دستخوش تغییرات شگرفی شده است و رویای بازگشت فوری آمریکا به برجام و سرازیر شدن دوباره میلیاردها دلار پول به جیب آنان، دیگر به آسانی آن زمان امکانپذیر نمیباشد. مسالهای که اکنون ملایان حاکم در تهران را خشمگین و به نوعی عصبی نموده اینست که پرزیدنت ترامپ با این استدلال که رژیم آیت اللهها برجام را نقض نموده از آن خارج گردید و تحریمهای جدیدی را علیه جمهوری اسلامی زیر چتر فعالیتهای تروریستی این رژیم حامی ترور وضع نمود که اینک لغو آن تحریمها توسط بایدن براحتی مقدور نیست. همچنین فعالیتهای اتمی پنهان و شرارتهای پایان ناپذیر جمهوری اسلامی در منطقه و جهان نیز مساله جدی دیگری است که از این رژیم قرون وسطایی، تصویر یک حکومت غیر قابل اعتماد را به جهانیان عرضه میکند. برای مثال کافیست به سخنان صالحی اشاره کنیم که عنوان کرد جمهوری اسلامی در تعهدات برجامی خود، آمریکاییها و غربیها را فریب داده است و سایتهای اتمی مورد مناقشه در برجام را تعطیل نکرده و کماکان فعال هستند که به نوبه خود، مهر تاییدی بر استدلال پرزیدنت ترامپ زد. در نتیجه، بایدن و دستگاه دیپلماسی وی اکنون بر سر یک دو راهی قرار گرفته و نیک دریافته اند که دمیدن در شیپور “بازگشت به برجام، بدون هیچ پیش شرطی برای جمهوری اسلامی” میتواند دردسرهای قابل ملاحظهای را نه تنها از طرف جمهوری خواهان بلکه حتی از طرف برخی از دموکراتهای کنگره و سنا متوجه آنان نماید. به عبارت دیگر، مساله به مراتب فراتر از یک خروج ساده از برجام و بازگشت مجدد به آنست. در ادامه، به ابعاد مختلف این مساله بطور اجمالی و تا جایی که در مجال این نوشتار باشد اشاره خواهیم نمود.
بعد اول، مساله مشروعیت حکومت جمهوری اسلامی نزد عموم ملت ایران است. در زمان مذاکره و معامله حسین اوباما و اتحادیه گلوبلیستی اروپا با ملایان حاکم در تهران، دستگاههای تبلیغاتی وابسته به آنها اینگونه وانمود میکردند که بخش بزرگی از جامعه ایران خواهان ادامه جمهوری اسلامی است. اما قیامهای خونین دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ از یکسو قصاوت بی حد و حصر و اصلاح ناپذیری حکومت را به نمایش گذاشت و از سوی دیگر، آن تبلیغات سست بنیان و بی مایه را خنثی نمود. شعارهایی نظیر “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا”، “رضا شاه، روحت شاد“، “ولیعهد کجایی به داد ما بیایی” و “شاهنشاه، روحت شاد” نه تنها که نقطه پایانی بر این تبلیغات دروغین آنها گذاشت، بلکه آشکار ساخت که اتفاقا عموم جامعه ایران خسته از سیستم جمهوری و خواهان بازگشت سامانه پادشاهی به ایران میباشد و به نوبه خود، آنان را مبهوت و آچمز نمود. اکنون حتی اروپاییان فرصت طلب و طرفدار ملایان حاکم در تهران نیز دریافته اند که جمهوری اسلامی مشروعیت خود را نزد عموم مردم ایران از دست داده و شرایط در مقایسه با زمان امضای برجام تغییرات شگرفی کرده است.
بعد دوم، میزان کارآمدی برجام در جلوگیری از دستیابی این رژیم قرون وسطایی به تسلیحات اتمی و کنترل شرارتهای منطقهای و فرا منطقهای این رژیم حامی ترور میباشد.
بنابر اذعان مقامات جمهوری اسلامی، آنها حتی در زمان اجرای برجام نیز برنامههای موشکی و اتمی پنهان خود را ادامه داده اند و حتی جهان شاهد آزمایش چند موشک بالستیک جمهوری اسلامی با شعار محو اسراییل بوده است. از اینرو، اینک برای تمام طرفهای غیر ایرانی درگیر در برجام و سایر کشورهای جهان آشکار شده است که برجام اوباما، یک توافق ناکارآمد و فاجعه بار بوده و تحت هیچ شرایطی نمیتواند جمهوری اسلامی را مهار کند. تنها سود حاصل از این توافقنامه در زمان اجرا، سرازیر شدن میلیاردها دلار پول به جیب آیت اللهها بوده که منجر به افزایش چشمگیر سطح تهدیدات و آتش افروزیهای منطقهای و فرا منطقهای آنان شده است.
برای اتحادیه اروپا و سایر کشورهایی که بازار سرمایه آزاد و غیر دولتی فعال و قدرتمند دارند اما وضعیت به گونه دیگری است. بدین معنا که چون در این ممالک، شرکتهای تجاری عمدتا توسط بخش خصوصی اداره میشوند، لذا از سیاستهای دولتهای خود تبعیت نمیکنند. با روی کار آمدن دولت پرزیدنت ترامپ و خارج شدن ایالات متحده از برجام و بازگشت تمام تحریمهای این کشور علیه جمهوری اسلامی، کمپانیهای اروپایی و سایر کمپانیهای طرف قرارداد با جمهوری اسلامی به درستی دریافتند که توافقاتی از این قبیل چون حمایت دو مجلس سنا و نمایندگان ایالات متحده را با خود به همراه ندارد، از اینرو نه تنها میتواند در هر زمانی و با ورود یک دولت جدید به کاخ سفید باطل گردد، بلکه حتی میتواند آنان را به جرم تجارت با جمهوری اسلامی از طرف دولت جدید آمریکا با جریمههای سنگین روبرو سازد. در نتیجه، این شرکتها به هیچ عنوان حاضر نیستند که سود بیشتر و بازار با ثبات آمریکا را با سود کمتر و بازار بی ثبات و پر ریسک ایران عوض نمایند. کمپانیهایی نظیر توتال، پژو، زیمنس، بویینگ و ایرباس گواه روشنی بر این سخن هستند که یا پس از مدتی و با اتلاف وقت و منابع مالی خود مجبور به ترک بازار ایران شدند و یا از همان ابتدا، عطای داد و ستد با جمهوری اسلامی را به لقایش بخشیدند. در نتیجه، اکنون متقاعد نمودن مجدد کمپانیهای بخش خصوصی به تجارت با جمهوری اسلامی، کاری به غایت دشوار تر از پیش به نظر میرسد.
یکی دیگر از مواردی که وضعیت برجام را پیچیده تر کرده است، بازشماری مجدد و دستی آرای انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا در ایالت آریزونا میباشد که با هدف شفافیت انتخابات ۲۰۲۰ و ابطال رایهای غیر قانونی در حال انجام است و به نوبه خود توجه بسیاری از کشورهای مهم و تاثیرگذار جهان را به خود معطوف نموده است.
گرچه دموکراتها و رسانههای وابسته به آنها این اقدامی را که اکنون در جریان است مورد بایکوت کامل خبری قرار داده اند، اما اگر نتایج بازشماری مشخص کند که دموکراتها با تقلب در این ایالت پیروز شده اند و هیأت نظارت و بازرسی فعلی بتواند تقلب وسیع و سیستماتیک انجام گرفته توسط ماشینهای شمارش آرا را ثابت کند، آنگاه کار برای دموکراتها بسیار مشکل خواهد شد و میتواند تبدیل به دومینویی برای سقوط دولت بایدن شود. این موضوع با زمزمههایی که اکنون از جورجیا نیز برای بازشماری آرا به گوش میرسد اهمیتی مضاعف مییابد و باید دید که مهره بعدی این دومینو در کدام ایالت خواهد بود. چندی پیش در مقالهای با عنوان “انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا، کودتای نرم گلوبالیست ها علیه پرزیدنت ترامپ” به این موضوع اشاره شد که ایالات متحده پس از آن رای گیری پر تقلب، در زمان پنج دقیقه مانده به ساعت صفر قرار دارد. آنچه اکنون از اخبار آنهم بصورتی بسیار محدود شنیده میشود اینست که ظاهراً زنگ ساعت صفر در آمریکا به صدا در آمده و باید منتظر خبرهای مهمی در آینده نزدیک باشیم. شاید در یک جمله بتوان گفت که محافل سیاسی و اقتصادی مهم و تاثیرگذار جهان، منتظر فرد جایگزین بایدن هستند و شتاب بیش از حد بایدن در رساندن پول به آیت اللهها را نیز بتوان در این راستا توجیه نمود.
مورد بسیار مهم دیگری که پیچیدگی مذاکرات فعلی بازگشت به برجام را دوچندان کرده، وضع جسمانی نا مناسب رهبر این فرقه تبهکار است. ظاهراً طرفهای غیر ایرانی درگیر در مساله برجام از طریق سیستمهای اطلاعاتی خود دریافته اند که وضع جسمانی علی خامنهای مناسب نمیباشد و هر لحظه ممکن است به نوعی از صحنه سیاسی ایران حذف گردد. آنها نیک میدانند که در این حکومت قرون وسطایی، حرف اول و آخر را باید از زبان رهبر آن شنید و حرفهای دولت و مجلس شورای اسلامی ملایان را نباید به هیچ عنوان جدی گرفت. از اینرو، آنها در تلاش هستند تا با یک اتلاف وقت حداکثری بتوانند دید و درک بهتری از آنچه که اکنون در ایران میگذرد بدست آورند.
به هر حال، به نظر نمیرسد وضعیتی که اکنون جمهوری اسلامی با آن دست و پنجه نرم میکند، شباهت چندانی به آنچه که در دوران حسین اوباما به آن گرفتار آمده بود، داشته باشد. لذا نسخه برجام اوباما، امروز دیگر برای برجام بایدن قابل تجویز نیست و به قول معروف، این ارث خرس به کفتار را نمیتوان به راحتی و به سرعتی که بایدن در مناظرههای انتخاباتی خود وعده میداد احیا نمود.
ثبت ديدگاه