بیست و ششم دی ماه سال پنجاه و هفت هنگامیکه شاه فقید ایران را ترک میکردند،

کمتر کسی میتوانست شرایط نکبت بار و تاسف برانگیز کنونی را پیشبینی کند. شورشیان برای توده ناآگاه و قشر خاکستری آنروز جامعه اینگونه استدلال میکردند که فقط شاه برود، هرکس که به جای او بیاید بهتر است. بدین ترتیب ملای شیاد، فاسد و عقب ماندهای همچون خمینی را از اعماق تاریخ برکشیدند و بر این کشور و ملت حاکم نمودند. کشوری که در سایه سیاستهای مدبرانه شاهان ایران ساز پهلوی از احترام بالایی در جهان برخوردار شده بود و میرفت که بعد از یک دوره طولانی حکومت قاجارهای بی کفایت که ایران را تبدیل به ملک متروکی کرده بودند، از نظر اقتصادی به یکی از ثروتمندترین و تاثیرگذارترین کشورهای جهان تبدیل شود.
شورش پنجاه و هفت به پیروزی رسید، اما دیری نپایید که با روی کار آمدن این قشر پست و فرومایه، تمامی آن برنامههای مترقی به رویایی دست نیافتنی برای ملت بدل گردید. این فرقه تبهکار از همان آغاز به عناد با نمادهای ملی برخاست و تخریب دستاوردهای درخشان رژیم پهلوی را در دستور کار خود قرار داد. از دادگستری و آموزش و پرورش گرفته تا اقتصاد و آزادی زنان و بسیاری از اقدامات زیربنایی دیگر که باعث تحول چشمگیر جامعه ایران شده بود. شاید زمانیکه تمام گروههای چپ، خمینی را یاری میدادند و آب به آسیاب او و دار و دسته اش میریختند، هرگز تصور نمیکردند که کوتاه زمانی پس از این شورش توسط خمینی از میدان به در شوند.

اما این جماعت ایدئولوگ و خردباخته هنوز دلبسته جمهوری اسلامی و در رویای بازگشت به قدرت بودند. در نتیجه، حتی سرکوب شدید آنها نیز باعث نشد که دست حمایت پیدا و پنهان خود را از پشت سر ملایان تازه به قدرت رسیده بردارند. در این میان اما خمینی و تیم او دریافتند که وضع موجود نمیتواند اینگونه ادامه یابد و ملت فریب خورده، دیر یا زود به سراغ آنها خواهند آمد. یک مثال بارز بر این سخن، تظاهرات زنان در مخالفت با حجاب اجباری توسط خمینی بود و شگفت آنکه مورد حمایت بسیاری از گروههای چپ نیز قرار گرفت. لذا میبایست به سرعت دست به کار میشدند و همزمان با اعدامها و پاکسازیهای ابتدای کار، اقدامی نیز در جهت خنثی سازی سریع نسل جوان و پر انرژی جامعه که اینک تبدیل به تهدیدی جدی برای آنها شده بود، به انجام میرساندند. از این زاویه، میتوان به خشونت وحشیانه و افسار گسیخته این حکومت اشغالگر علیه سرمایههای انسانی کشور پی برد. در ادامه و برای بدست آوردن تصویری بهتر از اقدامات مخرب این حکومت قرون وسطایی از آغاز تا به امروز، برخی از آنها را بطور اجمالی مورد بررسی قرار میدهیم.

در گام نخست، خمینی آرامش و شادی را از جامعه ایران گرفت. جامعهای که درصد بالایی از آن را جوانان تشکیل میدادند. او در یک سخنرانی به صراحت عنوان نمود که قصد دارد جوانان را از سینماها بیرون بکشد و اسلحه به دست آنها بدهد. نیت شیطانی و پلیدی که متاسفانه با شروع جنگ بین ایران و عراق که مسبب اصلی آن خمینی و دار و دسته اش بودند، به واقعیت پیوست و بسیاری از فرزندان برومند این سرزمین را به خاک و خون کشید و خانوادههای آنان را نیز داغدار و با مشکلات روحی و روانی بسیار دست به گریبان نمود. جنگی که حدود نیم میلیون کشته و یک و نیم میلیون معلول، مجروح شیمیایی، اسیر جنگی و مفقود بر جای گذاشت.
در اقدامی دیگر، ملایان تازه به قدرت رسیده، طرحی به نام انقلاب فرهنگی را در اوایل سال ۱۳۵۹ خورشیدی به اجرا درآوردند که هدف آن پاکسازی استادان و دانشجویانی بود که از دید آنها غربزده محسوب میشدند. این وضع تا سال ۱۳۶۲ خورشیدی ادامه یافت و دانشگاههای کشور را به تعطیلی کشاند. افرادی همچون حاج فرجالله دباغ (عبد الکریم سروش) که عضو شورای انقلاب فرهنگی خمینی بودند، نقش پررنگی در پاکسازیهای آن دوران ایفا کردند تا به قول خودشان، فضای دانشگاهها را با بوی اسلام عطرآگین نمایند. بنابراین سخن گزافی نیست اگر بگوییم که انقلاب فرهنگی، سرآغاز پدیدهای به نام فرار مغزها بود که شروع جنگ به آن شدت بخشید. این مساله تا جایی پیش رفته که چند سالی است ایران رتبه اول را در فرار مغزها به خود اختصاص داده است و این دقیقا همان چیزی است که فرقه خمینیه میخواهد: یعنی خنثی سازی بخشی از نیروی کار جوان، با استعداد و کارآمد کشور. فقط کافیست به یاد آوریم زمانیکه حداد عادل در مقام رئیس مجلس ملایان بود، به پرسشی در ارتباط با پدیده فرار مغزها اینگونه پاسخ داد که اگر فقط پنجاه درصد هم بمانند، برای ما کافیست.
در اقدام هدفمند دیگری، خمینی و همراهانش دست به تعطیل کردن و محدود کردن استفاده از اماکن ورزشی و تفریحی زدند،


 
		 
		 
		 
		 
		
ثبت ديدگاه