مقاله ای از مهدی میرقادری
1-قرارداد فین کنشتاین و عهدشکنی ناپلئون
در روز ۱۴ اردیبهشت ۱۱۸۶ شمسی قرارداد یا عهدنامه «فینکناشتاین» میان ایران و فرانسه منعقد شد. در سال ۱۸۰۱ میلادی بود که یک تاجر ارمنی به نام «آسکالون» به اتفاق «رومیو» کنسول فرانسه در بغداد، به تهران آمد و طی نامهای خواستار اتحاد دو کشور علیه دشمنان مشترک یعنی روسیه و انگلیس شد، اما چون در همین زمان معاهدات مودت و تجارت بین ایران و انگلیس منعقد شده بود، به نامۀ وی ترتیب اثر داده نشد.
به تدریج که مقامات ایران متوجه فتوحات ناپلئون در اروپا و برتری بر روس و انگلیس و اتریش شدند، توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف جلب شد. در اثر اقدامات رومیو کنسول فرانسه در بغداد، ناپلئون به اهمیت ایران در حمله به هند و قطع شریان حیاتی امپراتوری انگلستان پی برد و در سال ۱۸۰۲ به مارشال برون سفیر خود در دربار عثمانی ماموریت داد با دولت ایران وارد مذاکره شود تا اینکه در اکتبر ۱۸۰۳ پرنس دوتالیران وزیر امور خارجه فرانسه به رومیو دستور داد که برای افتتاح دوستی و اتحاد با دولت ایران اقدام کند. اشغال ناگهانی شهرهای شمالی ایران در منطقه قفقاز، توسط روسیه و بیاعتنایی انگلیس نسبت به ایران به خصوص قرار دادن شرایط فوقالعاده سنگین که برای اعطای کمک نظامی خود بر ایران قائل شده بود، توجه ایران را بیش از پیش به گسترش روابطش با فرانسه جلب کرد.
فتحعلیشاه طی نامهای به ناپلئون، از اتحاد با فرانسه استقبال کرد و در فوریه ۱۸۰۴ جواب نامۀ فتحعلیشاه قاجار به تهران آورده شد. ناپلئون خواسته بود تا با اتحاد ایران و فرانسه علیه روسیه حمله کنند و کار او را یکسره سازند. فتحعلیشاه نیز از این پیشنهاد استقبال کرد و امیدوار شد که راه نفوذ انگلیس بر ایران و هند، توسط فرانسه بسته شود.
ناپلئون، سروان رومیو، آجودان مخصوص خود را با نامهای برای انعقاد قرارداد به ایران فرستاد. ناپلئون در این نامه ضمن تمجید و تعریف از رشادت ایرانیان و انتقاد از آزمندی انگلیس تاکید کرد که ایران باید در فکر تنظیم و تجهیز ارتش خود باشد و در این زمینه امپراتور فرانسه حاضر به هرگونه مساعدت و یاری است. با اینکه ناپلئون تاکید بسیاری بر محرمانه بودن این نامهها و ماموریت افرادش داشت، اما «سر هارفورد جونز»، سرکنسول انگلیس در بغداد توسط یک جاسوس ارمنی در دستگاه عباس میرزای ولیعهد، از ماجرا اطلاع یافت و تمام سعی خود را در ممانعت از انجام ماموریت هیات فرانسوی به کار برد.
سروان رومیو ۱۰ روز پس از تسلیم نامۀ امپراتور فرانسه به فتحعلی شاه، از دنیا رفت. ژوبر، فرستادۀ دوم ناپلئون که در خاک عثمانی به اتهام جاسوسی دستگیر و چهار ماه زندانی شده بود، سرانجام با دخالت ایران آزاد شد و در ۵ ژوئن ۱۸۰۶ به تهران رسید و نامۀ دیگری را به فتحعلی شاه از سوی ناپلئون تقدیم کرد. ناپلئون در این نامه نیز ضمن تاکید بر جلوگیری از قدرتطلبی انگلیس در ایران و تجهیز ارتش ایران، آمادگی خود را برای ایجاد روابط تجاری و مودت اعلام کرد تا هر دو دولت ایران و فرانسه مقتدر شوند. ژوبر در تهران بیمار شد و فتحعلی شاه از ترس اینکه مبادا او نیز مانند رومیو تلف شود، با عجله پیشنهاداتی تهیه و به وسیله او به دولت فرانسه ارائه کرد. ژوبر در ژانویه ۱۸۰۷ به پاریس رسید. ناپلئون پس از ملاحظه پیشنهادات فتحعلیشاه قاجار، لابلانش و سروان اگوست برونتان را در فاصله ماههای ژانویه و مه ۱۸۰۷ به تهران فرستاد. اعزام پی در پی سفیران فرانسه و گرم گرفتن و فعالیت فرانسه و رد و بدل کردن نامهها نشان میداد که فرانسه چه اهمیتی برای دوست ایرانی خود قائل است.
ناپلئون در نامهای که به وسیلۀ بلانش ارسال کرد، فتوحات خود را در پروس و روسیه اعلام، پادشاهان ایران را به حمله به گرجستان و تسخیر خاک روسیه از جانب شرق تشویق کرد و ضمناً آمادگی خود را برای پذیرفتن سفیر فوقالعاده ایران جهت انعقاد عهدنامه مودت و کمک نظامی اعلام داشته بود.
سفر میرزا رضاخان به پروس
در فوریۀ ۱۸۰۷، دولت روسیه که در جنگ با فرانسه شکست خورده بود، سفیر ویژۀ خود به نام استیفانو را به منظور انعقاد معاهده صلح به تهران فرستاد و فتحعلی شاه به اتکا دولت فرانسه، پیشنهاد او را بدون جواب گذاشت و با عجله هیاتی را به ریاست میرزا رضاخان قزوینی بیگلربیگی با هدایای گرانبها به ارزش تقریبی یک کرور تومان به دربار ناپلئون فرستاد. امپراتور فرانسه که در آن هنگام در اردوگاه «فینکناشتاین» واقع در پروس شرقی بود، سفیر ایران را به گرمی پذیرفت و پس از چند روز مذاکره، در چهارم مه ۱۸۰۷، معاهدهای موسوم به «عهدنامه فینکناشتاین» در ۱۶ ماده از طرف میرزا رضاخان سفیر ویژه ایران و کنت دوشامپانی، وزیر امور خارجه فرانسه به امضا رسید.
به موجب عهدنامه فینکناشتاین، امپراتور فرانسه، استقلال ایران را تضمین، گرجستان را متعلق به ایران دانسته، تخلیه آن را تایید کرده و متعهد شده بود توپهای صحرایی و تفنگ و سایر سلاحهایی را که پادشاه ایران لازم دارد به قیمت اروپا به او واگذار کند و تعدادی افسر توپخانه و مهندس پیاده نظام برای تعلیمات قشون ایران اعزام نماید؛ در مقابل، دولت ایران متعهد میشد که بلافاصله روابط سیاسی و بازرگانی خود را با انگلیس قطع کرده و به دولت مزبور اعلان جنگ بدهد و وزیر مختاری را که به بمبئی فرستاده بود احضار نماید، و هرگونه ارتباط زمینی و دریایی با انگلستان را قطع کند و در هر جنگی که انگلستان و روسیه همعهد شوند، دولتین ایران و فرانسه نیز به همان ترتیب رفتار و بر ضد آنها به صورت متحد عمل کنند؛ در موقع حمله به هندوستان از طرف ناپلئون، دولت ایران راه عبور بدهد و کمکهای لازم را برای عبور قشون فرانسه به عمل آورد و هر وقت کشتیهای فرانسه به خلیج فارس وارد شوند کلیه احتیاجات آنان را مرتفع و ضمناً سکنۀ قندهار و افغانها را بر ضد انگلیسیها بشورانند.
متن کامل عهدنامه فینکناشتاین بدین شرح بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم
مقدمه
چون در این اوان سعادت نشان و زمان میمنت اقران، خدیو فلک جاه، سلطنت دستگاه، امپراطور ممالک فرانسه و پادشاه ایطالیا بنای اتحاد و الفت با اعلیحضرت قدر قدرت، قضا بسطت، خورشید آیت، شاهنشاه صاحبقران، خسرو گیتیستان، پادشاه انجم سپاه و آفتاب علم، وارث تختگاه کسری و جم، فرمانفرمای ممالک فسیحة المسالک ایران عجم، السلطان ابن السلطان ابن السلطان و الخاقان ابن الخاقان ابن الخاقان ابوالمظفر فتحعلی شاه قاجار- خلٌدالله ملکه و سلطانه- گذاشته به جهت تشیید مبانی الفت و وفاق دولتین علیٌتین و تجدید عهد مودٌت و اتٌفاق سلطنتین بهیتین از دو جانب با رخصت کامله تعیین رخصت گذار فرموده، از طرف جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا وزیر اعظم و کاتب سرٌ ایمپراطوری، صاحب کلک همایون اشرف نشانهای دولت مسیو هوگ برنار ماره نام مامور گردیده بنای عهد و شرط با بنده آستان فلک بنیان پادشاهی و چاکر دیرین سپهر اشتباه شاهنشاهی، سفیر دولت جاوید قرار أبد قرین میرزا محمٌدرضا وزیر دارالسلطنه قزوین گذاشته به مقتضای صلاح دولتین علیٌتین با یکدیگر مکالمه و مجاهده نمودهاند. قرار شرح مسطور ذیل مواد مرقومه را بناگذاری نموده که من بعد اولیای دو دولت کبری و امنای دو سلطنت عظمی رضانامه آنها را قلمی و به مهر همایون مزین ساخته تسلیم یکدیگر نمایند:
ماده اول – آنکه، فیمابین اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه ملک بارگاه ایران و جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا صلح مؤیٌد بوده، من بعد با یکدیگر شرایط الفت و وداد و مراسم محبت و اتحاد را مرعی فرموده همواره بین الدولتین علیٌتین کمال وفاق بوده باشد.
ماده دویٌم – آنکه، جناب امپراطور اعظم به مقتضای مراسم دوستی و موافقت با دولت علیٌه ایران متعهد و کفیل گردیده که من بعد أحدی رخنه در خاک ایران ننماید و چنانچه أحدی خواسته باشد که بعد از این دخل در خاک ممالک ایران نماید، جناب امپراطور اعظم با پادشاه سپهر تختگاه ایران کمال موافقت به عمل آورده، به دفع دشمن پرداخته، حراست ممالک مزبوره را نمایند و به هیچ وجه خودداری نکنند.
ماده سوٌم – آنکه، جناب امپراطور اعظم ادای شهادت نمود که مملکت گرجستان ملک حلال موروثی اعلیحضرت پادشاه ایران میباشد و حقیقت مطلب بر جناب امپراطور مشخص و معلوم است.
ماده چهارم – آنکه، جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا در خصوص اخراج نمودن طایفه روسیه از ملک گرجستان و تمامی خاک ایران به زور پادشاهانه خود لازم و قرارداد فرمودند که طایفه مزبوره را جبراً و قهراً از جمیع خاک ایران اخراج نموده و بالکلیه ترک حدود کشور ایران نمایند و چنانچه با روسیه بنای عهد صلح نمایند، این شروط از جمله شروط عهدنامه ایشان قرار داده، به طریق امور دولت خود در این خصوص کوتاهی ننمایند و کمال تعهد در باب این مطلب فرموده بر ذمٌت همٌت عالی خود واجب و لازم ساختند.
ماده پنجم – آنکه از طرف قرین الشرف جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا یک نفر سفیر معتبر رخصتگذار معیٌن آمده، در آستان فلک بنیان اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ایران اقامت نموده، به خدمتگذاری و صلاحاندیشی دولتین علیٌتین قیام و اقدام نماید.
ماده ششم – آنکه، هر گاه رأی بیضاضیای جهان آرای اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران اقتضا فرماید که عساکر پیاده و توپچی را به رسم و ضابطه فرنگ تعلیم و مهیٌا نماید و بعضی قلعهها به ضابطه قلعه فرنگ بنا گذارد، جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا بنابراین مطلب توپ سفریه و تفنگ حربیٌه، و از هر قدر ضرور و لازم بوده باشد، به صوب ایران ارسال و قیمت آن را از قیمت فرنگستان به سر کار جناب امپراطور اعظم داده میشود.
ماده هفتم – آنکه، از دولت علیٌه ایران هر گاه خواهش نمایند که به طریق قلعههای فرنگ قلعه ساخته باشند و توپخانه به قاعده فرنگ ترتیب و عساکر پادشاه با ضابطه فرنگ تعلیم نماید، هر قدر توپچی و مهندس و تعلیمچی لازم بوده و ضرور شود جناب امپراطور فرانسه و پادشاه ایطالیا متعهد گردید که ارسال صوب ایران نماید که در آنجا ترسیم قلعه و ترتیب توپخانه و تعلیم عساکر پیاده نمایند.
ماده هشتم – آنکه، بنابر موافقت این دو دولت بهیٌه، از جانب شوکت جوانب اعلیحضرت قدر قدرت، پادشاه جم جاه ممالک ایران از هر جهت قطع مکاتبه و مراسله با قرال انگلیس گردیده، از جانب دولت علیٌه ایران متعهد شوند که بنای خصومت با ایشان گذاشته، به جهت دفع آنها عساکر روانه نمایند و بنابراین مطلب ایلچی سرکار شوکتمدار پادشاهی که به جانب هند و انگلیس رفته به ارجاع و احضار او امر فرمایند و از جانب انگلیس و کمپانی آنچه بالیوز و وکلای قرال انگلیس در سواحل بنادر عجم و ولایات ایران اقامت نموده باشند آنها را مطرود و اموال و امتعه انگلیس ضبط شده، تجارت ایشان را برٌاً و بحراً از جانب ایران مقطوع نمایند و فرمان قضا جریان پادشاهی در این خصوص از مصدر عزٌ و شأن صادر گردد و در اثنای این مخاصمه از طرف انگلیس به جهت سفارت یا بهانه دیگر، هرگونه سفیری که به جانب آستان فلک بنیان پادشاهی عزیمت نمایند ایشان را مطرود و مردود نموده راه ندهند.
ماده نهم – آنکه، هر گاه فیالمستقبل روسیه و انگلیس با هم اتفاق نموده به جانب دولتین علیٌتین فرانسه و ایران عزیمت و حرکت نمایند، این دو دولت نیز باتفاق یکدیگر به دفع آنها اقدام نموده از روی موافقت و اتحاد به مخاصمه و محاربه و مجادله آنها پردازند و چنانچه بنای سفر و حرکت نمایند اولیای دولتین علیٌتین فرانسه و ایران یکدیگر را خبر نموده، به دفع آنها اقدام نموده و آنچه در ماده سابقه مرقوم شده از ضبط مال و امتعه ایشان به طرق مشروح در ماده فوق عمل نمایند و در موافقت و اعانت یکدیگر به هیچ وجه من الوجوه کوتاهی و اهمال و مساهله و امهال جایز و روا ندارند.
ماده دهم – آنکه، اعلیحضرت پادشاه سپهر بارگاه ایران موافقت و مطابقت فرموده از صوب افغان و قندهار و آن حدود تجهیز سپاه و تهیه جنود فرموده، در وقتی که مشخص شود و معین گردد به جهت تسخیر و تصرف ممالک هندوستان متصرفی انگلیس عساکر و جنود منصوره پادشاهی را مامور و ارسال فرمایند و ولایات متصرفی انگلیس را ضبط و تسخیر نمایند.
ماده یازدهم – آنکه، هر گاه کشتی فرانسه از صوب بنادر مملکت ایران ظهور و عبور نماید و بعضی تدارکات و جزئیات و برخی اشیاء و ضروریات برای آنها در کار باشد و لازم گردد اهالی بنادر به ایشان محبت و معاونت نمایند و در تدارک آنها لوازم دوستی را به عمل آورده اعانت نمایند.
ماده دوازدهم – آنکه، جناب امپراطور اعظم خواهش مینمایند که من بعد هر گاه به جانب هندوستان به جهت دفع انگلیس فرستادن لشکر ضرور شود و اقتضا نماید که از جانب خشکی سپاهی به جهت هندوستان ارسال نمایند، اعلیحضرت پادشاه ایران اذن و اجازت به ایشان عطا فرمایند که از راه و هر طرف که رأی جهان آرای شاهنشاهی اقتضا نماید به آنها رخصت داده روانه هند شوند و سپاه ایران نیز با ایشان موافقت نموده، بالاتفاق عزیمت تسخیر هندوستان نمایند و من بعد هر وقت که این اراده و عزیمت را داشته باشند موقوف است بر آنکه مجدداً با اولیای دولت علیٌه ایران در این خصوص اظهار نموده، چنانچه رأی عالم آرای پادشاهی اقتضا فرماید و رخصت عبور به ایشان بدهند، عهدنامه مجددی در این خصوص فیمابین دولتین علیٌتین ایران و فرانسه قلمی داده عبور فرانسه و کمیت لشکر آنها را که چقدر بوده باشند و اینکه ذخایر و ضروریات ایشان در کدام راه و کدام منزل باید تدارک شود و چقدر سپاه ایران همراه بوده باشند، همگی را قرارداد نموده به اذن و رخصت شاهنشاهی عهد و شروط علاحده شود کمترین بنده درگاه جسارت به تعهد این مطلب ننموده، مجدداً موقوف است به عرض اولیای دولت قاهره و اذن شاهنشاه عالمیان پناه.
ماده سیزدهم – آنکه، هرگاه به جهت کشتیهای فرانسه در حین عبور از بنادر ایران بعضی از اشیا و ذخایر ضرور شود، اهالی بنادر به قیمت فروخته تنخواه از فرانسه بازیافت دارند و همچنین هر گاه در عبور سپاه ایشان از راه خشکی ذخیره و بعضی اشیاء ضرور شود به نحوی که در ماده سابقه قلمی شده ذخیره و آنچه به عساکر آنها ضرور شود، اهالی ایران به ایشان فروخته از قرار قیمت ایران تنخواه بازیافت نمایند.
ماده چهاردهم – آنکه، شروطی که در ماده دوازدهم مرقوم شده مختصٌ دولت فرانسه بوده، با دولت روس و انگلیس به هیچ وجه من الوجوه شروط مزبوره قرار داده نشود و از هیچ سمت به ایشان راه عبور و مرور ندهند.
ماده پانزدهم – آنکه، به جهت آمد و رفت تجار بنا بر انتفاع دولتین و امور متعلقه به تجارت در دارالسلطنه طهران به خاکپای مبارک اعلیحضرت پادشاهی عرض شده، قراردادی به جهت امور مزبور گذاشته شود و عهدنامه مجددی در این خصوص مرقوم فرمایند.
ماده شانزدهم – آنکه، إنشاءالله تعالی این عهدنامه در دارالسلطنه طهران بعد از چهار ماه از این تاریخ تبدیل شده، رضانامه به مهر مبارک اعلیحضرت قدر قدرت شاهنشاهی مزیٌن شده، تسلیم اولیای دولت فرانسه و به مهر جناب امپراطوری رضانامه ایشان تسلیم اولیای دولت علیٌه ایران شود.
تحریراً در اردوی جناب امپراطوری در فینکنشتین به تاریخ بیست و پنجم شهر صفرالمظفر سنه یک هزار و دویست و بیست و دو هجری.»
ارسال مهمات به محض امضای عهدنامه
ناپلئون بلافاصله پس از انعقاد عهدنامه فینکناشتاین دستور تدارک اسلحه و مهمات جهت ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیر مختاری در رأس یک هیات دویست نفری افسر و در جهت تعلیم ارتش به ایران فرستاد. هیات نظامی فرانسه در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ وارد تهران شد و گاردان تمام کوشش خود را برای انجام وظیفه اصلی خود که لشکرکشی به هند بود، به کار برد. وی تمام راهها و نقاط ایران را بررسی دقیق نمود و در نهایت جزیرۀ خارک از سوی ایران برای مقاصد نظامی در اختیار فرانسویان قرار گرفت. ژنرال گاردان نیز برای جلب حمایت فتحعلیشاه، به تجدید و ساماندهی ارتش ایران پرداخت. ارتشی که هنوز به صورت سواره نظام عشایری بود. فرانسویها یک کارخانه توپریزی در اصفهان و یک زرّادخانه در تهران دایر کردند و یک صنف توپخانه صحرایی مجهز به بیست عرّاده توپ تأسیس نمودند. فتحعلیشاه نیز سرتیپ عسکرخان افشار روحی را به دربار فرانسه فرستاد که در ۲۱ ژانویه ۱۸۰۸ قراردادی مبنی بر تحویل بیست هزار قبضه تفنگ با دولت فرانسه امضاء کرد.
در ۲۳ ژانویه ۱۸۰۸ نیز یک معاهده بازرگانی در ۲۳ ماده بین میرزا شفیعخان مازندرانی صدراعظم و ژنرال گاردان به امضاء رسید و روابط ایران و فرانسه به عالیترین مرحله خود رسید. انگلیس نیز تمام تلاش خود را برای شکست ماموریت ژنرال گاردان به کار بست. اما اتفاقات جهانی راه را به سوی نیات انگلیس باز کرد. قشون روسیه از ناپلئون شکست خورد و روسیه به امضای عهدنامهای با فرانسه تن داد. ناپلئون در حالی که هنوز مرکب عهدنامهای که علیه روسیه با ایران بسته بود، خشک نشده بود، به ایران پشت کرد و در کنار رودخانه «نیمن»، تزار روس را همانند برادر در آغوش کشید و با وی عهدنامه تیلسیت (۱۲۲۲ هجری قمری – ۱۸۰۷ میلادی) را بدون اینکه حتی نامی از متحد ایرانی خود در آن ببرد، امضا کرد.
این معاهده در شهر تیلسیت (Tilsit) از شهرهای روسیه، که امروز ساویتسک (Sovietsk) خوانده میشود، روز هشتم ژوئیه سال ۱۸۰۷ میلادی مطابق با سال ۱۲۲۲ هجری قمری بین ناپلئون اول و الکساندر اول تزار روسیه منعقد و از آن تاریخ روابط دوستانه بین دو کشور فرانسه و روسیه برقرار و تا سال ۱۸۱۲ میلادی که امپراتور فرانسه به خاک روسیه حمله کرد و تا مسکو پیش رفت، باقی ماند.
زمانی که فتحعلیشاه از اتحاد روس و فرانسه مطلع شد، عسکرخان افشار را برای یادآوری تعهدات ناپلئون به فرانسه فرستاد. نمایندۀ اعزامی در ملاقات با ناپلئون جز پاسخهای واهی چیزی نشنید، به این ترتیب امید شاه ایران به یأس مبدل شد و چاره را در توسل به انگلستان دید. با اتحاد ناپلئون و الکساندر روسی که جهت ضد انگلیسی داشت، حیات امپراتوری بریتانیا مورد تهدید واقع شده بود؛ این چنین بود که انگلستان تلاش برای استفاده از ایران در برابر این اتحاد را آغاز نمود.
نزدیکی به بریتانیا و قطع رابطه ایران با فرانسه
ژنرال گودویچ روسی، در ۲۱ مه ۱۸۰۸ از ژنرال گاردان فرانسوی خواست که به خاطر عهدنامه (فرانسه و روسیه) تیلسیت، در سیاست دولت ایران که بر ضد روسیه است، دخالت نکند. ژنرال گاردان سعی کرد میان دولت روسیه که متحد فرانسه بود و ایران که به واسطه اقامت، به آن علاقمند شده بود، وساطت کند. انگلیس که راه را برای خود هموار میدید دو سفیر یکی سر جان ملکم از حکومت هند و نیز سر هارفورد جونز (کنسول انگلیس در بغداد) را روانه تهران نمود. ژنرال گاردان تهدید کرد اگر پای یک انگلیسی به تهران برسد، روابط سیاسی بین ایران و فرانسه قطع خواهد شد. در اوایل اکتبر ۱۸۰۸ دولت روسیه پیشنهاد میانجیگری فرانسه را برای صلح با ایران رد و به ایروان حمله کرد، اما نتوانست کاری از پیش ببرد.
با امتناع فرانسویانی که در خدمت ارتش ایران بودند از شرکت در عملیات نظامی بر ضد روسیه، میرزا شفیعخان صدراعظم در نامهای که ۱۶ اکتبر ۱۸۰۸ به کنت دوشامپانی وزیر امور خارجه فرانسه، دربارۀ مذاکرات صلح و میانجیگری دولت فرانسه رسماً سوال کرد و مواد معاهده فینکناشتاین را که استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین کرده بود، یادآور شد؛ اما دوشامپانی به ژنرال گاردان دستور داد که میانجیگری فرانسه را نپذیرد و دو دولت ایران و روس در تهران مذاکره کنند. ایران نیز که از سوی فرانسه جواب منفی شنید، دست دوستی به سوی انگلیس دراز کرد. بنابراین ژنرال گاردان در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ مرخصی گرفت، تهران را ترک کرد و از ایران خارج شد. سرتیپ عسکرخان نمایندۀ ایرانی در فرانسه نیز به ایران بازگشت و روابط ایران و فرانسه قطع شد.
نتیجه این خیانت ناپلئون بسته شدن چند قرار داد بود
عهدنامه مُجمل:
پس از اختلافهای بین ایران و انگلیس و عدم نتیجهگیری از «فینکنشتاین»، سرانجام مذاکرات نماینده سیاسی انگلیس و مقامات ایرانی منجر به انعقاد عهدنامه مودت و اتحاد بین دو کشور در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۱۸۷ خورشیدی شد که به نام عهدنامه مُجمَل معروف است. براساس عهدنامه مجمل، بریتانیا حاکمیت ایران را بر کل خلیج فارس به رسمیت شناخت و متعهد شد کشتیهای انگلیس فقط از نقاطی که دولت ایران اجازه میدهد، حق عبور داشته باشد.
عهدنامه مفصل:
پس از کدورتهای بین ایران و انگلیس و عدم نتیجهگیری ایران از قراردادهای با فرانسه و عهدنامه فینکنشتاین و پس از امضای عهدنامه مجمل، مذاکرات نماینده سیاسی انگلیس و مقامات ایرانی منجر به انعقاد عهدنامهای تازه بین دو کشور در ۲۹ صفر ۱۲۲۷ قمری شد. در این قرارداد آمده است: «اگر در بحرالعجم اولیای دولت بهیه ایران را امدادی ضرور شود، اولیای دولت بهیه انگلیس بشرط امکان در آن وقت کشتی جنگ و قشون بدهند و اخراجات آن را موافق برآورد، آن وقت قطع و فصل نموده بازیافت نمایند کشتیهای مزبور بر آن خورها و لنگرگاهها عبور کند که امنای دولت علیه ایران نشان (مجوز) بدهند و از جای دیگر بیرخصت و بدون ضرورت عبور نکنند.»
عهدنامه گلستان:
این پیمان در تاریخ ۳ آبان ۱۱۹۲ خورشیدی در پی جنگهای ایران و روسیه بین این دو کشور امضاء شد. به دنبال این قرارداد، حکومت قاجار قفقاز، ارمنستان، ایالتهای شرقی گرجستان و بخشهای غربی گرجستان در ساحل دریای سیاه و محالگروزیه (کورنه) از ایران سلب و به روسیه تزاری واگذار کرد. طی این قرارداد در مجموع ۱۴ ولایت قفقازی ایران (گنجه و قرهباغ، ولایتهای شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شورهگل، آچوقباشی، گروزیه، منگریل و آبخاز، بخشی از سرزمین تالش) به تصرف روسها درآمد و حاکمیت بدون منازع ایران بر دریای مازندران خدشهدار شد و سواحل ارزشمند دریای کاسپین برای ایران از دست رفت.
پیماننامهٔ ترکمانچای
پیمانی است که در روز پنجشنبه و در تاریخ اول اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی (۵ شعبان ۱۲۴۳ قمری) مطابق با ۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی در پی جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار بین این دو کشور در روستای ترکمانچای امضا شد. برای امضای این پیمان از سوی فتحعلی شاه پادشاه ایران میرزا ابوالحسن خان شیرازی و اللهیار خان آصفالدوله و از سوی امپراتوری روسیه ایوان پاسکویچ حضور داشتند. برپایهٔ این قرارداد، سه ایالت دیگر قفقاز، یعنی ایروان، نخجوان و بخشهای دیگری از تالش زیر سلطهٔ روسها قرار گرفت، حاکمیت ایران بر دریای مازندران محدودترشد و مردم ایران ناچار از پذیرش کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) گردیدند. بدینسان، میان مردم قفقاز و دیگر مردم ایران، دیوار جدایی برپا شد.[۱] بنابراین در عهدنامه ترکمانچای در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع دیگر شامل حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان امروزی، حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از ترکیه امروزی شامل کوه آرارات و شهر ایغدیر که در آن زمان بخشی از خانات ایروان بود و حدود ۵ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان امروزی (شامل تالش شمالی یعنی شهرستان لریک و نخجوان) از ایران جدا شدند.[۲] به مجموع مناطق جدا شده طی این دو عهدنامه، هفده شهر قفقاز (هفده ولایت قفقازی ایران) میگویند. در مجموع این دو عهدنامه حدود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از سرزمین ایران جدا گشت و به روسیه ملحق شد. سرزمینهای جدا شده از ایران در این قرارداد، امروز بخشی از ارمنستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه هستند.[۲]
این معاهده بعد از عهدنامه گلستان و به دنبال شکست ایران در جنگ در قفقاز جنوبی و آذربایجان امضا شد و طی آن برخی قلمروهای دولت قاجار در قفقاز شامل خانات ایروان و نخجوان از حکومت ایران سلب و به روسیه واگذار شد. ایران حق کشتیرانی در دریای خزر را از دست داد و ملزم به پرداخت ۱۰ کرور تومان به عنوان غرامت به روسیه شد. این معاهده به جنگهای ایران و روسیه در دوره قاجار پایان داد و دولت روسیه متعهد شد که از پادشاهی ولیعهد وقت عباس میرزا حمایت کند.
2-ارسال خمینی از پاریس به ایران و نقش مهم ژیسکار داستن در شورش 57
همانطور که در مستند پشت پرده انقلاب اسلامی شاهد بودید فرانسه نقش بسیار عمده ای در حمایت از خمینی داشت. فرانسه به اسم حقوق بشر خمینی را به مرکز رسانه ای دنیا آورد و در زیر درخت سیب نشاند مدت چند ماه پذیرای انواع و اقسام آخوند ها و شورشیان 57 در پاریس و نوفل لوشاتو بود و پس از آن هم با ایرفرانس و خلبان فرانسوی خمینی را به ایران فرستاد تا این انقلاب نکبت بار به ثمر برسد.
یکی از از کسانی که نقش عمده ای در این موضوع به عهده داشت شخص ژیسکار دستن رئیس جمهور فرانسه بود. ژیسکار دستن اولین بار در تاریخ بیستونهم دیماه ۱۳۵۰/ ژانویهٔ ۱۹۷۲ در سِمَت وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه به دعوت هوشنگ انصاری از ایران دیدار کرد و ضمن ملاقات با مقامات ایرانی، توافقنامههایی امضا کرد. اولین رابطهٔ او و ایران در دوران ریاستجمهوریاش، میزبانی از محمدرضا شاه و همسرش در سال ۱۹۷۴/۱۳۵۳ بود. در این سفر، مذاکرات مفصلی دربارهٔ امور اقتصادی و سیاسی بین طرفین برگزار شد که طی آن کمیسیونی مرکب از نمایندگان طرفین تشکیل شد و مأمور گردید تا زمینههای سرمایهگذاری و همکاریهای صنعتی را بهوجود آورَد. از مهمترین نتایج برقراری این کمیسیون، میتوان به توافقهایی در زمینهٔ استخراج گاز و همکاری در تحقیقات هستهای و تأسیس رآکتور اتمی اشاره کرد. در دوران ریاستجمهوری ژیسکار دستن، روحالله خمینی به فرانسه رفت و مدتی در آنجا سکونت گزید. ژیسکار دستن در این مدت پیام محرمانهٔ جیمی کارتر را به روحالله خمینی رساند و همچنین میزبان کنفرانسی در گوادلوپ بود که رهبران چهار قدرت اروپایی در آن جمع شده بودند و تصمیماتی دربارهٔ نظام پهلوی اتخاذ کردند.
بسیاری معتقدند علت انتقام ژیسکار دستن از شاهنشاه آریامهر که او خود را از شاهنشاه بالاتر می دید زیرا همسر او نواده ناپلئون بناپارت بود. وقتی داستن برای بستن قراردادها و گرفتن وام از ایران مجبور بود ساعت ها منتظر بایستد تا شاهنشاه در کوههای آلپ سوئیس اسکی خود را تمام کند این کینه برای نابود کردن ایران در او شکل گرفت.
همچنین طبق تحقیقات من تنها پزشکان فرانسوی شاهنشاه بودند که از بیماری شاه آگاه بودند و آنها با رساندن این خبر به دولت فرانسه از ضعیف شدن شاه به علت بیماری و فرصت مناسب برای برپایی شورش 57 را در اختیار مافیای جهانی گذاشتند و از آن موقع این نقشه توسط مافیای جهانی طرح ریزی شد.
3- ارسال خون های آلوده به ویروس ایدز و هپاتیت به ایران
مریو (به فرانسوی: Mérieux) شرکتی پژوهشی-دارویی در فرانسه است. این شرکت توسط شرکت سانوفی آونتی خریداری شده است.
در سالهای دهه هشتاد میلادی، این شرکت فاکتورهای انعقادی خون را برای استفاده بیماران هموفیلی علاوه بر خودِ کشورِ فرانسه، به برخی کشورها از جمله آلمان، ایتالیا، آرژانتین، عربستان، عراق، ایران و یونان صادر کرد.
در سال ۱۳۶۴ فراوردههای خونی شرکت فرانسوی مریو که آلوده به ویروس اچآیوی بود، به بیماران هموفیلی، که نیاز دائم به دریافت انواع فاکتورهای انعقادی خون دارند داده شد. هنگامی که این موضوع در میان بیماران هموفیلی افشا شد، وزارت بهداشت آلودگی فراوردههای خونی وارداتی به ایران را تکذیب کرد در حالی که نمایندهٔ این شرکت پس از بازگشت به کشورش فرانسه، در نامهای به وزیر بهداشتِ آن زمان، آلوده بودن فراوردههای شرکت مریو را تایید کرد.[۴] در سال ۱۳۶۶ اولین مورد از بیماران هموفیلی که از طریق فراوردههای خونی آلوده به بیماری ایدز مبتلا شدند شناسایی شد.[۵] پس از افشای این موضوع در دهه هفتاد، پروندهای در این مورد تشکیل شد و در خرداد ۱۳۸۳، دادگاه حکم به پرداخت خسارت از طرف سازمان انتقال خون ایران به ۹۷۴ شاکی پرونده، درمان بیماران مبتلا و عذرخواهی وزارت بهداشت داد. ولی تنها خسارت پرداخت شد و درمان بیماران و عذر خواهی وزارت بهداشت مسکوت ماند. همچنین آمار واقعی بیماران هموفیلی و نزدیکان آنان اعلام نشد.
پرداخت خسارت به قربانیان (که بالغ بر چند ده میلیارد تومان میشود) در طی سالها به دلیل کسر بودجه وزارت بهداشت ایران به تعویق افتادهاست.
مطابق آمار تنها در کشور فرانسه ۱۲۵۰ بیمار هموفیلی در اثر تزریق خون آلوده به ویروس HIV به ایدز مبتلا شدند که از میان آنها ۴۰۰ نفر در اثر این بیماری جان باختند. در ایران نیز ۱۹۳ نفر به دلیل خونهای آلوده به ایدز مبتلا شدند.
آلودگی در کشورهایی مانند تونس، عراق و یا حتی لیبی، در رسانههای مختلف در فرانسه گزارش شد، اما صادرات فاکتور هشت آلوده به ایران، قبل از این هرگز مطرح نشده است. امروز، قربانیان ایرانی فرصت پیدا کردهاند تا پروندههای خود را به گوش فرانسویها برسانند. “فاطمه طیبی“ مادر یکی از قربانیان ایرانی به نام “مسعود نعیمی” توضیح میدهد: “او اولین کودک ایرانی بود که به اچآیوی آلوده شد. در آن زمان هفت ساله بود. من سال 1974. ازدواج کردم و فرزند اولم دختر بود. پس از پنج سال، فرزند دیگری آوردم که پسر بود: نام او را مسعود گذاشتیم. پس از 9 ماه متوجه شدیم که به هموفیلی مبتلاست و کمبود فاکتور هشت دارد. بعد از 6 سال میخواستیم او را ختنه کنیم. پسرم مجبور بود مقدار زیادی فاکتور هشت دریافت کند. بعد از مدتی، مریض شد. او به اچآیوی آلوده شده بود، اما این را حدود 6 ماه بعد از تحت درمان قرار گرفتنش به ما گفتند. شش ماه، مدتی طولانی نیست، اما ما حتی در همین دوره کوتاه هم واقعاً سختی کشیدیم. با کلمات نمیتوانم بگویم چهقدر سخت گذشت.”
“احمد قویدل“ عضو کانون هموفیلی ایران معتقد است: “200 بیمار مبتلا به اچآیوی از طریق تزریق خون آلوده وارداتی از فرانسه در ایران وجود داشت. ویروس اچآیوی که بیماران هموفیلی با کمبود فاکتور هشت به آن آلوده شدند، با ویروسی که قبلا در ایران یافت شده بود، تفاوت داشت. این لکه برای همیشه در تاریخ صنعت داروسازی فرانسه ثبت خواهد شد. انتظار میرود شرکت فرانسوی که در مهد قانون واقع است، بیشترین تلاش ممکن را برای جبران تخلف خود انجام بدهد.”
ژانویه سال 2014، یک گروه ایرانی از شرکت “سانوفی پاستور“ که مؤسسه مریو را خریده است، درخواست پاسخ در اینباره کرد. پاسخی که گروه گرفت، این بود: “مؤسسه مریو در هیچ کشوری، انحصار فروش فاکتور هشت را نداشته است. ما خسارت بیماران را زمانی جبران میکنیم که بیماران مدنظر توسط فاکتور هشت آلوده شدهاند، صرفنظر از منشأ محصول، یعنی بیماران آلوده شده حتی نیازی نیست اثبات کنند که فاکتور هشت محصول مؤسسه مریو بوده است.“
در این واقعیت که محصولات هموفیلی در ایران از فرانسه وارد شده بودند، هیچ شکی نیست، اما اثبات این مسئله از راه قانونی، موضوع دیگری است. برقراری همین پیوند بوده که همواره در پرونده این رسوایی، ممکن نشده است. احمد قویدل تصریح میکند: “شرکت سانوفی-آوتیس خسارت بیماران عراقی را که توسط مؤسسه مریو به اچآیوی مبتلا شدهاند، پرداخت کرده است. چرا خسارت قربانیان ایرانی را پرداخت نمیکند؟ ما حتی میگوییم به جای پرداخت غرامت بیماران ما، این شرکت طی چند مرحله، دارو به این افراد بدهد.
4-نقش فرانسه در ترور مخالفین در بعد از انقلاب
مخالفین زیادی بعد از روی کار امدن جمهوری اسلامی به فرانسه پناهنده شدند اما راه ترور آنها با مشارکت مستقیم یا غیر مستقیم دولت فرانسه باز شد. 9 نفر از سرشناس ترین افرادی که در فرانسه ترور شدند به شرح زیر می باشند
۱) والاگهر شهریار شفیق
۲) دکتر شاپور بختیار، رهبر نهضت مقاومت ملی ایران
۳) عبدالرحمان برومند، رئیس هیات اجرائی نهضت مقاومت ملی ایران
۴) تیمسار ارتشبد غلامعلی اویسی و برادر ایشان غلامحسین اویسی
۵) رضا مظلومان (کوروش آریامنش) از اعضای سازمان درفش کاویانی
۶) تیمسار سرتیپ بهروز باقری از فرماندهان نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی
۷) دکتر سیروس الهی، از بنیان گذاران سازمان درفش کاویانی
۸) جواد مهرانی، قاچاقچی اسلحه بود و در حال خرید هلیکوپتر جنگی از یک شرکت فرانسوی برای ملایان حاکم در تهران بود که چون از جزئیات ترور بختیار آگاه شد، توسط همان تیم ترور به قتل رسید
۹) هاشم عبدالهی، عضو نهضت مقاومت ملی ایران
مثلا در مورد دکتر شاپور بختیار پسر ایشان پارتیک بختیار که مادر او نیز فرانسوی است چنین می گوید:
قتل پدرم با آگاهی رئیس جمهور فرانسه فرانسوا میتران صورت گرفت. ۴مامور فرانسوی، هنگام غیبت برادرم که آماده دیدار دخترش میشد، در پوشش پلیس ویژه، ورود و خروج قاتلین پدرم را تسهیل کردند. خوشبختانه آگاه شدم که امانوئل ماکرون رژیم خامنه ای را رها کرده است.
در مورد ارتشبد اویسی و برادر ایشان طبق تحقیقاتی که خود من انجام دادم ایشان توسط یکی از مامورین جمهوری اسلامی که توسط هواپیمایی ایران به کشور فرانسه رفته بود کشته شدند و دولت فرانسه هیچ گونه حفاظتی از جان آنها انجام ندادندبه صورتی که آن مامور در همان روز و با همان هواپیمایی که به فرانسه آمده بود به ایران بازمیگردد.
5- استعمار الجزایر
جنایات و نسلکشیهایی که فرانسه در کشورهای تحت مستعمرهاش به ویژه در قاره آفریقا انجام داده، وجدان جامعه جهانی را جریحه دار کرده است.
با آغاز استعمارگری فرانسه در سال 1524، این کشور بیش از 20 کشور آفریقایی در غرب و شمال این قاره را اشغال کرد. 35 درصد آفریقا نزدیک به 300 سال تحت استعمار فرانسه قرار داشته است.
در آن سال ها کشورهایی مانند سنگال، ساحل عاج و بنین به مرکز تجارت برده توسط فرانسه تبدیل شده و تمام منابع این مناطق از سوی این کشور به تاراج رفته است.
– تاریخ سیاه فرانسه در آفریقا
در طول حدود 5 قرن استعمار فرانسه بر آفریقا و به ویژه پس از جنگ استقلال این کشورها در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، آنان با سرکوب شدیدی مواجه شدند که در مجموع بیش از دو میلیون آفریقایی کشته شدند.
فرانسه همچنین با خشونت تمام، خواست مردم کشورهایی که با وعده اعطای استقلال از طرف این کشور در جنگ جهانی دوم شرکت کرده بودند، سرکوب کرد.
یکی از این کشورها الجزایر بود. مردم الجزایر با وعده کسب استقلال در صف نیروهای فرانسه در جنگ جهانی دوم حضور داشتند، اما این خواسته آنان با سرکوب گسترده از سوی فرانسه مواجه شد و هزاران تن از مردم الجزایر قتل عام شدند. کشتار سیستماتیک مردم الجزایر توسط سربازان فرانسوی از قتل عام سطیف و گلیما آغاز شد و تا زمان استقلال الجزایر در سال 1962 ادامه داشت.
در طول مبارزات استقلال الجزایر نزدیک به یک میلیون تن کشته شدند که مسئول مستقیم آن فرانسوی ها هستند.
مردم الجزایر از سال 1830 با قتلعام فرهنگی از سوی فرانسه که موجب از میان رفتن هویت بومی و تاریخ سیصد ساله عثمانی و تغییر بسیاری از آثار تاریخی و فرهنگی این کشور شد، مواجه بوده اند.
6- خیانت به لیبی و قذافی
این قسمت را از ترجمه مقاله ای از پرفسور دکتر ورنر روف میگذارم
نیکلاس سارکوزی در ماه دسامبر ۲۰۰۷ با بوق و کرنا مهماندار معمر القذافی در پاریس بود: منطقه بزرگی از خیابان شانزه لیزه از جمعیت خالی شد تا قذافی و همراهانش در قلب پاریس در چادرهای سنتی صحرا نشینان لیبیائی اقامت کنند.
رسانه های فرانسوی پر از مطالبی با مضمون رفاقت غیر قابل تصور مردانه رهبران فرانسه و لیبی بود، این «دوستی» با بازدید سارکوزی از تریپولی مستحکمتر شده و لبریز از «رفاقت قلبی» دو سیاستمدار شد. چهار سال بعد سیاست افراطی فرانسه این کشور را به پیشگام جنگ افروزی لیبی و سرنگونی رهبر این کشور تبدیل کرد، در ۱۶ فوریه ۲۰۱۱ شورش بنغازی آغاز شد.
سارکوزی ۱۰ مارس همان سال در پاریس میزبان «دولت انتقال ملی» لیبی بود که در بنغازی سرهم بندی شده بود، رئیس جمهور فرانسه این نمایندگان را «تنها نماینده مردم لیبی» نامید، هیئتی که نیمی از اعضایش را کسی نمی شناخت که هیچ اصلا معلوم نبود آنها نماینده چه کسی هستند و از کجا سرو کله شان پیدا شده است.
در همین فاصله زمانی فرانسه تلاش کرد از سوی اتحادبه اروپا مجوز ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در لیبی را دریافت کند، مجوزی که ۲۷ عضو دیگر این اتحادیه با آن مخالفت کردند. موازی با این فعالیتها سارکوزی از ناتو درخواست مداخله نظامی کرد، ناتو اما به بهانه نداشتن مجوز قطعنامه ی شورای امنیت سازمان ملل و تشکل منطقه ای اتحادیه عرب از همکاری با فرانسه سرباز زد، بلافاصله پس از پاسخ منفی ناتو اتحادیه عرب که در این میان از سوی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کنترل میشد با تصویب قطعنامه ای با این خواسته فرانسه موافقت کرد تا دست فرانیه را برای نابودی لیبی باز بگذارد. شورای امنیت سازمان ملل هم در ۱۷ مارس با پذیرش قطعنامه ۱۹۷۳ اجازه ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع در آسمان لیبی را صادر کرد. بلا فاصله پس از تصویب این قطعنامه فرانسه و بریتانیا با جنگنده های نیروه هوائی خود به پایگاههای نظامی لیبی حمله کرده و این کشور را هدف شدیدترین بمبارانهای خود قرار دادند. معمر القذافی در ۲۰ اکتبر دستگیر و سپس در مقابل دوربین های رسانه های دمکرات غربی توسط مزدوران آنها زجر کش شد.
قطعا بسیار ساده لوحانه خواهد بود اگر قبول کنیم که سارکوزی با کشتن و سرنگونی قذافی فقط بدنبال پاک کردن رد پای فساد خود و رشوه ی ۵۰ میلیون دلاری بوده است که بخاطر انتخابات از رهبر لیبی دریافت کرده بود. نباید از قلم انداخت که لیبی بطور سنتی از خریداران مهم سلاحها و تجهیزات فرانسوی بود، درفاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ کشورهای اتحادیه اروپا نزدیک به یک میلیاد یورو اسلحه به لیبی فروختند، در راس آنها ایتالیا با ۲۸۹ میلیون یورو، لیبی از فرانسه۱۱۰ جنگنده میراژ از خریده بود و پاریس با ۲۱۰ میلیون یورو پس از ایتالیا در مقام دوم قرار داشت، پس از فرانسه بریتانیا با ۱۱۹ و آلمان با ۸۳ میلیون یورو قرار گرفته بودند. دسترسی به آمار سالهای قبل ممکن نیست چرا که لیبی در فاصله ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۴ بدلیل تحریم شورای امنیت سازمان ملل اجازه خرید سلاح را نداشت.
7-آغاز جنگ در ویتنام و فرار از آن
شاید بسیاری از شما فکر میکنید که آمریکا جنگ ویتنام را آغاز کرد. باید بگوید که این فرانسه بود که کلید جنگ ویتنام را زد و با شکستی که از نیروهای ویتنام شمالی خورد از ان کشور فرار کرد. منطقه ویتنام و اطراف آن به مدت 100 سال مستعمره فرانسه بود و پس از پایان جنگ جهانی و شکست ژاپن ویتنامی ها تلاش کردند که دولت مستقل خود را داشته باشند اما فرانسه به شدت مخالفت کرد و با نیروی نظامی تمام عیار به ویتنام لشکر کشید.
در سال ۱۹۵۳ سرفرماندهی عالی ارتش فرانسه در ویتنام تصمیم گرفت به خیال خودش ضربه جانانهای بر مبارزین ویتنامی وارد کند. برای رسیدن به این هدف محل دینبینفو (دشتی در ویتنام شمالی نزدیک مرز لائوس) را که نزدیک رودخانه قرمز بود برگزید و به انبار پیچیدهترین سلاحها، فرودگاههای نظامی و تأسیسات مخابراتی تبدیل کرد. همه امید فرانسه برای شکست ویتکنگ در دینبینفو متمرکز شد.
ژنرال جیاپ[۱۸] که رهبری ارتش ویتکنگ را به عهده داشت متوجه شد که با حملات کلاسیک نمیتواند دینبینفو را تسخیر کند. از دهها کیلومتر دورتر از این پایگاه اقدام به حفر تونلهای زیرزمینی کرد و جنگجویان به دور از دید ارتش فرانسه شبانه با سختی زیاد تونلها را حفر میکردند.
بدین ترتیب سازمان اطلاعاتی ارتش فرانسه که بسیار هم مجهز بود، رو دست سختی خورد و نتوانست از این تونلهای زیرزمینی آگاه شود. پیروزیها البته ساده بدست نیآمد. در نبرد با اشغالگران تعداد بیشماری از نیروهای ویت مین زیر شکنجههای طاقت فرسا جان باختند.
اول ماه مه ۱۹۵۴ مبارزین ویتنامی ناگهان به پایگاه دین بین فو، هجوم بردند و نیروهای فرانسوی را غافلگیر کردند. فرانسویها مشاهده کردند که از دل جنگل، توپخانه ضدهوایی هواپیماهای جنگی آنها را پی در پی ساقط میکند و از قلب پایگاه دینبینفو جنگجویان از زیر زمین (تونلها) بیرون میآیند و با آنها پیکار میکنند. سیمهای خاردار، میدان مین و بمباران با بمب ناپالم مانع ادامه حمله نیروهای هوشیمین و رخنه آنان به پایگاه نشد. وحشت ارتش فرانسه را فراگرفت آنها خود را کاملاً در محاصره دیدند.
ریدم به شازده رضا بی ناموس
مادر هر چی سطل عن طلب رو گاییدم
خایه مالان بی هویت زاده
انتقاد از رضا شاه در مطبوعات فرانسوی. مطبوعات فرانسوی در میان روزنامههای اروپایی بیشتر انتقاد کردند که منجر به قطع روابط ایران و فرانسه شد. روزنامههای فرانسوی که از رضا شاه انتقاد کردهاند به شرح ذیل است:
1926 LE MATIN
اوت 1933 LES ANNALES
30 ژوئن 1934 LE CRI DE PARIS
7 ژوییه 1934 LA REPUBLIQUE
15 اکتبر 1936 LES SCIENCES ET VOYAGE
1936 LA REVUE DE FRANCE
19 ژانویه 1397 LE MATIN
24 ژانویه 1937 LE PAYSAN DE SUD- OUEST
21 ژانویه 1937 LE PETIT BLEU
4 مارس 1937 L’HUMANIT
16 آوریل 1937 VENDREDI
29 مه سپتامبر 1937 AVANT GARDE
15 سپتامبر 1937 LES ANNALES
اکتبر 1937 PARIS SOIR
1937 VAUGIRARD- GRENELLE
14 ژوئن 1938 LIBERAL
ژوئیه 1938 INTRANSIGEANT
ژوئیه 1938 LE JOURNAL
ژوئیه 1938 LA FRANCE MILITAIRE
فوریه 1938 DEPARTEMENT
2 دسامبر 1938 EXELSIOR
2 دسامبر 1938 PETIT PARISIEN
6 ژانویه 1939 CYRANO
22 ژوئن 1939 BONHOMME NORMAND
30 ژوئن 1939 PANURAGE
30 ژانویه 1939 BREIZ ATAOS
5 سپتامبر 1939
1926
LE MATIN
اوت 1933
LES ANNALES
30 ژوئن 1934
LE CRI DE PARIS
7 ژوييه 1934
LA REPUBLIQUE
15 اكتبر 1936
LES SCIENCES ET VOYAGE
1936
LA REVUE DE FRANCE
19 ژانويه 1397
LE MATIN
24 ژانويه 1937
LE PAYSAN DE SUD- OUEST
21 ژانويه 1937
LE PETIT BLEU
4 مارس 1937
L’HUMANIT
16 آوريل 1937
VENDREDI
29 مه یا سپتامبر 1937
AVANT GARDE
15 سپتامبر 1937
LES ANNALES
اكتبر 1937
PARIS SOIR
1937
VAUGIRARD- GRENELLE
14 ژوئن 1938
LIBERAL
ژوئيه 1938
INTRANSIGEANT
ژوئيه 1938
LE JOURNAL
ژوئيه 1938
LA FRANCE MILITAIRE
فوريه 1938
DEPARTEMENT
2 دسامبر 1938
EXELSIOR
2 دسامبر 1938
PETIT PARISIEN
6 ژانويه 1939
CYRANO
22 ژوئن 1939
BONHOMME NORMAND
30 ژوئن 1939
PANURAGE
30 ژانويه 1939
BREIZ ATAOS
5 سپتامبر 1939
L’OEUVRE