همچنان بتاب خورشیدمهر!عقربه زندگی همچنان می گردد ..زمین هنوزهم می چرخد و ما هنوز دیده به آفتاب مهردوخته ایم .وقتی که تابستان می رود گلها نمی میرند عشق درپشت ابرها پنهان نمی گردد و زندگی رنگ حسرت به خود نمی گیرد , آخر خداوند درپاییز بود که بهترین و زیباترین هدیه اش را برای ما فرستاد .برای آنانی که بدانند هیچ فصلی بی گل نمی ماند .

شهبانو

زادروزت مبارک شاهبانوی ما !خستگی و امید و انتظار را درچهره ات می بینم .توکوهی استوار از عشق و محبت و مهربانی هستی که هرچه ازتوبگویم کم گفته ام و هرچه بسرایم کم سروده ام .
تولدت مبارک ای بانوی گذشت و نیکیها !ای سمبل شکیبایی !یادباد آن روزگارانی که خداوند , خانه عشقت را با نور خود نورانی ساخت تا عاشقان مهرتو راهشان رابیابند .
ای شکوه عشق !ای مظهر پاکی و مهربانی !ای سنگ صبورملت ستمدیده و یارو همراه پادشاه مظلوم ووفادار به او حتی پس ازمرگش !به ما بگو با کدامین مهر به وطن بازمی گردی ؟با کدامین مهر ابرهای پاییزی قلبمان را به کناری می زنی و نورعشق و محبت خود را آن چنان هویدامی سازی که خورشید زندگی , محو تابش توگردد ؟چگونه دوست داشتن را از تو آموختیم و چگونه مهربان بودن را . نشان دادی که چگونه می توان سربلند بود و افتاده .چگونه می توان مهربی انتظار را نثار یارکرد . آن سوی چهره ات , دنیایی از رنج و امیدمی بینم . می بینم که خوبیها را , خوشیها را برای همگان می خواهی . دلمان گرفته .سالهاست که چشم به راهیم سالهاست که منتظریم بیست و دوم مهری بیاید که این فاصله های مکانی را بشکند . مهری بیاید و به ما بگوید که دیگرغم مخورید یوسف گمگشته به کنعان بازآمده است , برای آن که آفتاب همچنان بتابد و گلهای عشق همچنان سرازخاک برآورند , برای آن که میهن مقدسمان ایران را همچنان سربلند ببینیم خونها داده ایم . چرا ازتودرس نمی گیرند ؟چرا کینه ها را با مهرنمی شویند ؟مگرنمی دانند که نیمه زندگی چگونه به پایان می رسد ؟مگرنمی دانند و ندیده اند سرنوشت خمینی ملعون و شاه مظلوم را ..هردو دربسترخاک خفته اند اما از زمین تا آسمان تفاوت دارند .
شهبانوی ما !ماه و ستارگان مهر دربرابرتو زانو زده اند و لب به ستایش پروردگارعالم گشوده اند که چون تویی راآفریده است .بگذارشیطان آتش گرفته خاک شده , همچنان برتوسجده نکند , عیبی ندارد دنیای راستیها همه چیز را می بیند و می بیند که چگونه شهبانوی ما پرستشگر راستین خداست .
قلم قلبم و قلب قلمم همچنان ازتو و برای تو می نویسد , عاشفانه و با تمام وجود و می دانم که خدا از تو نوشتن و ازتو گفتن و از تو ستودن را دوست می دارد چون هربارکه از تو می خوانم و می گویم و می نویسم این خداست که به من ناتوان , توان بیان احساسات را می دهد .
دلم گرفته , می خواهم که ببارم می خواهم که با تمام وجود گریه کنم اشک بریزم و ازخداوند یکتای عالم بخواهم که فرشته مرگ خود را تا آن گاه که احساس نکنی رسالت خود را به پایان رسانده ای از تو دورگرداند ..هرچند تو همیشه زنده ای اما دلم می خواهد فرشته مرگ از تو دورباشد تا آن زمان که احساس آرامش و امنیت نکرده باشی ..
فرشته مرگ ازتو دورباشد و سالهای سال زنده بمانی به میان مردمت بازگردی تا اندک شمارانی که نمی دانند چه نعمتی را سالهای سال است که به یمن کفران نعمت کنار خود نداشته اند بدانند که خدای مهربان یک باردیگر آن گوهر بی بدیل را سراغشان فرستاده است .
خداوندا !جسم و جان بانوی ما را از بلایا دورنگاه دار . ستارگان رانورانی ترازهمیشه می بینم و ماه را درخشان تر ..آخر روزتولد شهبانوی من است شاهبانوی ما ..روزی که مهر را مهربان ترازهمیشه می بینم روزی که غنچه امید راشکوفا می بینم روزی که فردا و فرداها را روشن می بینم .ایران و ایرانی منتظرتوست .زادروزت مبارک ای زاده عشق و مهر و وفا!تولدت مبارک ای بانوی خوبیها !تولدت مبارک ای آموخته ازخدابخشندگی را !ای مظهرگذشت , ای مظهربخشش بی انتظار!تولدت مبارک !

پایان

نویسنده : نادر
به مناسبت بیست و دوم مهرماه 2582شاهنشاهی
زادروزبی نظیر بانوی روزگار , شاهبانوی بی همتا