تفنگم را برمی دارم , تفنگت رابردار
نویسنده : نادرایرانی
این مطلب رو برای دوستانتان به اشتراک بگذارید!
About the Author: Benyamin Gholizadeh
بنیامین قلی زاده مدیر اردوگاه کار اجباری و عقیم و اخته سازی اجباری ویژه آخوندها و بسیجی و سپاهی
می دانم که دشمن جز زبان زورنمی فهمد .می روم تا زندگی را درطنین ناقوس مرگ بیابم .می روم تا خودرا به قله آزادی برسانم و به زندگی سلام بگویم . می روم تا دوباره خورشید را درآسمان آبی ببینم . روزی می آید که بازهم باران ببارد و دشتهای خشک سرزمین مرا سبز سبزگرداند . روزی خواهد آمد که دیگر, غارتگران روزی مرا به یغما نبرند , آن روزرا درآینه روزگارمی بینم که چگونه چون دوزخیان افساربرگردن , ناله سرمی دهند و تقاضای بخشش می کنند . آن روز بازهم خواهم خندید چون وقتی که کودکی بیش نبودم . آری آن روز بازهم خواهم خندید وقتی که زندگی لبخند می زند . بازهم خواهم خندید وقتی که بارش باران شیرین را بر نمکهای دریاچه زندگی ببینم .
درود درباره غزه من به سیاست کار ندارم ولی دوست ندارم مردم غیر نظامی کشته بشوند حالا این غیر نظامی از هر طرفی که میخواهد باشد
اما در مورد غزه این قضیه وجود دارد که غزه در زمان امپراتوری همخامنشیان جزیی از این امپراتوری بود
وغزه در تاریخ جز مناطقی هست که برای هخامنشیان تا آخرین دقایق در برابر اسکندر مقاومت کرد در تاریخ سخن از آریو برزن هست اما غزه هم استقامت شدیدی برای هخامنشیان کرد