اشک آسمان و سوز دل خورشید قلبم را به دردآورده است
به من بگو ژیناجان !کدامین قلب سنگی قلبت راشکسته است
کدامین تیرنامردمی , نورنگاه توراخاموش کرده است

مهسا امینی
می گویند که با خدا رفته ای , پیش خدایی ..کاش می توانستی پاسخم را بدهی تا بدانم آیا این درست است ؟آخرسالهاست که درسرزمین ما خبری ازخدانیست . این جا ستم بیدادمی کند ستمکشان را می کشند , زمین و آسمان را ویران می کنند اما ازخداخبری نیست ..باورکن ژینا جان!من به او ایمان دارم ستایشش می کنم پرستشش می کنم ولی نمی دانم چرا دیگراورا نمی بینم . به من بگو که اورادیده ای ومی بینی تا به این دلخوش بمانم که بازهم برمی گرددوبه سرزمین من شادی می آورد وعشق را به آغوش عاشقانش می بخشد ..اگرخدا تومهربان راباخودبرده به اوبگو که این جا همه به تنگ آمده اند . آن آدمی که توآفریده ای و بهشت را هم برایش آساخته ای درزباله دانی بهشت تو به دنبال غذاست و به خدا بگو چرا آن دخترک بیگناه درگوشه ای از این سرزمین باید دستش را برای سطلی آب گندیده ازدست بدهد و دخترکی دیگرآب استخر اختصاصی خود را هرروز عوض بکند ……و کولبران کرد کمرشان زیر ستم رژیم شیطانی خم گردد و گاه پاسخ دردهایشان گلوله باشد ……اصلا از او بپرس برای چه تو را با خود برده است ؟ چرا نفسی را که بخشیده گرفته است ؟ مگر دنیا را اونیافریده ؟ بپرس ژینای ما !خدا حالا خیلی دوستت دارد . خدا زندگی را , بهترین هدیه اش به تو را ازتو گرفته است . به خدا بگو کمی هم به ما بنگرد .
تو رفته ای واندوه آمده است , تو رفته ای ونگاه ما همچنان درحسرت نفسهای بی صدای توست .
ژینای مهربان !توحالا درقلب میلیونها ایرانی وغیر ایرانی که عشق وآزادی و عدالت و مهربانی و وطن خود رارا دوست می دارند جای داری . تومظلومانه چشم به جهانی بستی که خداوند برای ظالمین رهایش کرده است ..به خدا بگو پناه ما کیست درجهانی که زور حاکم برهمه چیزاست
پلکهایت رابگشای ای درخشنده چون ماه !پلکهایت رابگشای ! به دنیا بیا فقط یک باردیگر.ببین که خورشیدچگونه درتو محو شده است , ببین که چگونه دنیا دوستت می دارد , ببین که چکونه نفسهای خسته و دلهای شکسته با نگاه مظلومانه تو جانی دگر گرفته اند .
برای دمی پلکهایت را بگشای و ببین که امروزمیلیونها مادروپدرو هموطن برای تو اشک می ریزند و نام تو را فریاد می زنند , احساس می کنند که فرزند خود را از دست داده اند .آخرفرزند ایران زمین از این سرزمین کوچ کرده است .
و روح پاکت به آسمانها پرکشیده است ..بالهایت را شکسته اند .توپلکهایت رابگشای و ببین که چگونه به ایران ما بال وپرداده ای .
بیا ای دخترماه !بیا و ببین شاید که خدا به میان ما برگشته باشد شاید که خدا باتو بیاید , شاید که خداهم امروزفریادمی زند مرگ بردیکتاتور, شاید که خداهم آن پیرمرد سردرزباله دانی فرو رفته را می بیند و بر او دل می سوزاند شاید با رفتن تو خدا ندا را هم به یاد بیاورد و به یاد بیاورد که درسرزمین ماهم آدمهایی هستند که خودآفریده است , آدمهایی که چون مردم لبنان بنزین رامفت نمی گیرند .
بیدارشووببین همه ایران را , بیدارشو و ببین همه دنیا را , بیدارشو و ببین همه گلها را .
ببین که چگونه پرنده آزادی , خود را از قفس بیرون می کشد تا انتقام تو دخترماه رابگیرد .
بیدارشو و ببین که چگونه بیدارشده اند .

ژینا امینی
فرشتگان , حتی شیطان پرستان هم برای تو اشک می ریزند وحتی شیطان هم وقتی به نگاه مظلومانه ات نگاه می کند به این می اندیشد که کاش آن اول آدم راسجده می کرد !
گلها همه سوگلی خود را می خواهند , پرندگان مهر نغمه عشق و آزادی می خوانند , زندگی تورا فریاد می زند .هیچکس نمی پندارد که تو دیگر نیستی ..شاید که جسم خسته و قلب شکسته تو میان ما نباشد اما درجای جای این عالم هستی , هستی و ما همه ازهستی تو به هستی خود هستی می بخشیم .
نپنداریم که توپرپرشده ای نپنداریم که تو دیگر نمی بینی .. نگاه تو تنها به روی این دنیای نامردمیها بسته شده , صدای تو حتی صدای خاموش تو فریادی برای رهایی وطن است .
ماه نورش را ازخورشید می گیرد و خورشید نورش را ازخدا . تومهسایی بوده ای که اینک مهرساشده ای .قطره ای بودی که دریاشده ای .تو نمرده ای توهرگزنمی میری .آن کس مردنیست که به زندگی ننگین خود دلبسته است . شیاطین و شیطانعلیها می دانند که مرگی هم هست اما احساسش نمی کنند . فردا را چون امروزمی بینند و خود را جاودانه احساس می کنند .
ژینا جان !این سرزمین برای تو اشک می ریزد . خاک مقدس من گوهر گرانبهایی را دربرگرفته که هیچ قیمتی برآن نمی توان نهاد چه ناجوانمردانه برسرت کوفتند وچه بیرحمانه اشکمان رادرآوردند .. به خدا نفسهای بربادرفته تو را بربادنمی دهیم و ما عاشقان ایران و آزادی باهم پیمان می بندیم که تا آخرین نفس برای نابودی شیطان و رهایی ایران و ایرانی ازچنگال اهریمن انسان نما , پیکارکنیم .

مهسا امینی خاک

ژینا جان !داغدیدگان به توعادت کرده اند سخت است تحمل جدایی و دوری ازتو . سخنی دارم با عزیزانت با میلیونها ایرانی به خصوص با خانواده نازنینت …
نپندارید که ژینا مرده است .نپندارید که او دیگر نمی آید , نپندارید که دیگر صدای نفسهایش را نمی شنوید و لبخند مهرساگونه اش را برگونه های آن مهسای نازنین نمی بینید , نپندارید که دیگرسخن نمی گوید و شادی نمی کند و سرسفره تان با شما نمی نشیند .ژینا بازهم می آید بازهم بیدارمی شود بازهم سخن می گوید و بازهم شادی می کند اگرکه ما حرمت نفسهایش را حفظ کنیم , اگر که ما برای آزادی خود و ایران مقدسمان بکوشیم و بجنگیم اگرکه ما راهی را که پیش روی ما گذاشته است ادامه دهیم . خانواده محترم ژینای عزیز تحملش سخت است و گفتنش آسان ولی بدانید که مهرسای پاکتان زنده است چون که درقلب میلیونها ایرانی انسان و انسان ایرانی زنده است و درقلب مردم جهان که انسانیت و راستی و درستی را دوست می دارند .و این شیپور بیدارباش چون صور اسرافیلی خواهد شد که ما مردگان غافل از خویش و روزگار را بیدارگرداند تا سوی رستاخیزی برویم که رستگارمان سازد . وچه شگفت انگیز که حتی آنانی که نیم نگاهی هم به دشمنان ایران داشته اند وبی تفاوت بوده اند همگام با مبارزان ایراندوست و ملی گرا و با وجدان , ستمی را که برتوشده محکوم کرده اند و این اتحاد رمزپیروزی خواهدشد.
به همه ایرانیان و جهانیان داغدیده به ویژه به خانواده محترم ژینای دوست داشتنی وجاودانه گوهر, تسلیت می گویم اما یادمان باشد باید چنان کنیم که برسد روزی که برای آزادی ایران خود و نابودی دشمنان ایران و ایرانی جشن بگیریم . آن روز ژینا ها , نداها , سهراب ها , فریدون فرخزادها وسایرجانباختگان راه آزادی و استقلال وطن ازهمه شادمان ترخواهند بود .به امیدآن روز که بسیارنزدیکش می بینم .. سربلند باشید…

پایان

نویسنده :نادر ایرانی