یلدا , فریادسکوت

یلدا

یلدا بازهم آغوش خود را گشوده است و برای عاشقانش قصه ها دارد , قصه هایی از روزگاران کهن , آن روزگارانی که زیرکرسی مادربزرگ بود و گرمای عشق وقصه های مهربانی ..از شبهایی که فردایش همیشه روشن بود حتی اگر خورشیدهم از یلدانشینی خود باز نمی گشت .
هیچ کس نمی تواند چراغ یلدا را خاموش کند نامش را هرچه بگذارند او برای ما همان یلداست همان مهریست که رشته های آن ازگذشته های دور به قلب ما پیوند خورده است . یلدا یعنی زندگی یعنی عشق و محبت و صدای خنده هایی که ماه و خورشید و ستارگان را به وجد می آورد . یلدا یعنی شبی زیبا و یک میهمانی در سرزمین عشق که حتی خدا هم در این میهمانی و کنار یلدانشینان می نشیند . یلدا یعنی به خاک سپردن اندیشه های تاریک درقلب مهربانیها و باوراین که می توان افکارپوسیده و خرافاتی را که دهها سال پسرفت ما را سبب گردیده به خاک سپرد .
پاییز می رود و عشق پاییزی می ماند , پاییز می رود و زندگی را به زمستان می سپارد اما عشق همچنان می ماند آخر این یلداست که هستی را درمستی عشق از دلبستگیهای ما به فردا و فرداها می رساند . یلدا همچنان از بیداری می سراید از مبارزه برای رسیدن به آن چه که حق ماست ..و آهنگ یلدا یعنی موسیقی عشق و آزادی و صدای قلب گذشتگانی که باور عشق و انسانیت و مهربانی بودند باور به این که باید شاد باشیم باید زندگی کنیم و این زندگی حق همه زنده هاست .بیداربودن درشب یلدا هنر نمی باشد . بیدارشدن و دیگر نخفتن است که خصلت یلدائیان است .آنان که دیگر نمی خواهند زیر بار زور و ستم باشند و سرنوشتشان را دیگرانی تعیین کنند که دنیا و زندگی را متعلق به خود می دانند .و یلدا همچنان از روشنیها می گوید از این که می توان آزاد بود و آزادانه اندیشید و زندگی و خوشبختی را برای همگان خواست .هیچکس نمی تواند برای یلدا و نامش تصمیم بگیرد . یلدا یعنی احساس من و تو , احساس پاک دلهای پاکی که کینه ها را نمی شناسد و به انسانها عشق می ورزد . یلدا یعنی رویایی که ما را به واقعیات می رساند . آری پاییز بوی زندگی می دهد قلبش مهربان است و یلدا همچنان از لحظات امید و انتظار می گوید , از شکوفه های بهاری می گوید و از غم و درد و رنج انسانهایی که می خواهند آزاد باشند و وکیل و وصی نمی خواهند .
سکوت یلدا یک فریاد است فریاد انسانهای جان به لب رسیده دست از جان شسته ای که کارد به استخوانشان رسیده که از جانفشانی برای رسیدن به خواسته های برحقشان ابایی ندارند و یلدا نوید یک پیروزیست . یلدا فقط یک تاریکی نیست که اصلا تاریکی نیست چون که قلب پاکش روشن و سپید است . پلیست که ما را به روشنی می رساند و ما تولد دوباره خورشید و طلوع عشق و زندگی را درسخاوت یلدا جشن می گیریم .
پاییز, کودک یلدا را غسل تعمید می دهد و یلدا در اوج خوشبختی چشمانش را می بندد چون که می داند نور بر تاریکی پیروز است . یلدا با خنده های خود , ما را به روز امید می رساند که هرروز می توانیم کنار هم باشیم و با هم , که می توانیم ویرانه ها را آباد کنیم و سرزمین یلدایی و اهورایی خود را از نو بسازیم .
بدانید که یلدا هرگز نمی میرد .او برای آرامش و خوشبختی ما دعا می خواند . یلدا بر سر ستم زمانه فریاد می زند قلبی پر از خورشید و ماه و ستاره دارد . یلدا نه فقط از زمستان که از بهار زیبا می گوید از روزگار خوشیها , ازروزگار فریاد بیدادها . یلداها خود را فدای خورشید فردامی سازند تا به ما درس آزادگی و رشادت و شجاعت بدهند و این پیام روشن یلداست باید با گوش جان شنید .
باید که در این شب شادمان باشیم و با انرژی مثبت , امید وارانه به فردا و فرداهای روشن فکر کنیم که نا امیدی یعنی بزرگترین آفتی که ما را به شکست می رساند . به زمستان و روزهای پرشکوه عشق , سلام می گوئیم و به استقبال فردای آزاد و آزادی درفردامی رویم .و پیام با گوش جان شنیده از یلدا را به کار می بندیم و در عمل نشان می دهیم که اگر بخواهیم می توانیم . یلداپیروزی ما را خواهد دید و سربلند و سرفراز به استقبال یلدا و یلداهای دیگر خواهیم رفت .
یلدا صدایت می کنم
نگو رهایت می کنم
عشق تو خورشیداست و بس
چان تو امید و نفس
فرزند خورشیدی وماه
برتارکت یک تاج شاه
یلدا تویی امید ما
روزآید و نورخدا

و ما با تو به امید فردایی می نشینیم که دیگر از ستم سیاه نشانی نبینیم و تو نوید بخش پیروزی نور بر تاریکی هستی ..تو به ما نوید می دهی که نور و امید و نور امید را باید که در دلهای خود بجوئیم و از تلاش برای خواسته هایمان نا امید نگردیم .تو دلهای امید وار را به هم پیوند می دهی تو از عشق می گویی که اصلا خود عشقی . خود را با تو به طلوع فردا می سپاریم .به طلوع عشق و آزادی به جشن پیروزی نور بر سیاهی .آری زندگی زیباست و تو تصویر این زیبایی را دردل پاک خود نشانمان می دهی . با هم می گوئیم و می خندیم و می دانیم که می توانیم باز هم بخندیم و شاد باشیم و می دانیم و باید که بدانیم خندیدن و شاد بودن گناه نیست دنیا برای آن نیست که همیشه لباس سیاه برتن کنیم .از تو می آموزیم که چگونه جامه سیاه از تن به درمی آوری . از تو می آموزیم که چگونه خود را فراموش می کنی و غرق سپیده می گردی تا عاشقان نور را به وصال معشوقشان برسانی .
یلدای نازنین !خود را به آغوشت می سپارم ودرفریادسکوت تو , همچنان ازآزادی می خوانم . خون شفق صبحگاهی از طلوع تو می گوید آزادی !و یلدا همچنان باماست و با ما از فردا و فرداهای روشن می گوید .غمها را در سینه حبس گردانیم و شادیها را از قفس آزادکنیم .
یلدا !بازهم از تو می نویسم به یاد آن روزگاران خوش , به یاد آنانی که روزگارانی خوش بوده اند وامید وار به فرداهای خوشتر ..بازهم از تو می خوانم از تو و ازگرمای عشق و محبت درشبهای کرسی داغ , درگرمای فال حافظ و درصدای صمیمیت و خنده هایی که دلها را با هم یکی می کرد و پیام یلدا چنین است و باید که چنین باشد ..
امشب زمین و آسمان , ماه و ستارگان و عاشقان نور بر سفره ات نشسته اند و سایه خدا هم بر سرماست . می گوئیم و می خندیم بر شیطان لعنت می فرستیم سنگسارش می کنیم وبه استقبال خورشید درشفق و افق سرخ می رویم حتی اگر آسمان ابری باشد .
بازهم دستان دعا سوی خدا می گشائیم وازاومی خواهیم که با صدای فریاد همبستگی ما و عنایت بی انتهای خود , آزادیخواهان وطن پرست عدالتجو این پیروان دین انسانیت را به سلامت از پل پیروزی بگذراند ..
یلدا !ما آماده ایم .آماده ایم تا یکدل و یکصدا به فردای روشن بگوئیم که ما آمده ایم که ما آمده ایم .. پایان

نویسنده : نادر ایرانی
یلدای 2582 شاهنشاهی