شعری خطاب به چپهای دیروز و فمنیستهای امروز:ژوبین

سالها زن طلب پوشش زیبا میکرد
وان چه خود داشت ز معصومه تمنا میکرد

شیردختی که ستایش شده در دین بهی
شوربختا! طلب حیثیت از نکبتِ ملا میکرد

پول سی آی اِی اگر باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه قمیکا میکرد

گفت آزادی پوشش شده کام دل تو؟
این هنرها سده ی پیش، رضاشا میکرد

هر زمانی که شدش ملت ما غرقه به خون
دلقکِ لوس دم از عشق و مدارا میکرد

این همه بانگ زدند نام رضاشاه بزرگ
هم چو جغدی که شده لال، تماشا میکرد

او که امروز شده خیر سرش حامی زن
دی روزی، طلب سکس ز آقا میکرد

با حقوق زن و انسان، بکنی کسب معاش
صد شرف بر تن آن ژنده، که فحشا میکرد

پهلوی را بکند با حرکاتش کوچک
خاندانی که وطن، ملک اهورا میکرد

گفتم از بهر چه شهزاده نغرید بر او
زان که شوخی برِ آن شاه سپنتا میکرد

پاسخ آمد که زبان را به دهانت برگیر
تا مپرسی که شهزاده، چراها میکرد

سروده ژوبین