الا شیردختان ایران زمین
درین روز فرخنده ی نازنین

همه پاس داریم سپندارمذ
که از خواب بیدار شد سرزمین

سیه چادرت را ز سر برفکن
بسوزان وُرا در تلِ آتشین

نباشد تو را راه تازی-زنان
که اسلام از بد، بُوَد بدترین

تو داری همی پیشوایان پاک
به کیهان درخشیده اند چون مهین

تو از نسل یوتابی و آرتِمیس
به آزرم و پوران و گُردآفرین

شد افراشته نام ایران-زنان
ز دریای روم تا به دریای چین

کنون رقص و آواز را تازه کن
که شادی بُود اصل دین بهین

بکن شهنوازی و رامشگری
به آواز نیک و می و انگبین

به کوریِ چشم آخوندان رذل
بسازیم وطن را بهشتِ برین

که ملا بخواهد تو را بنده اش
بزایی، بشویی و خانه نشین

ولی زن در ایران شده ارجمند
بلند مرتبه ، همترازِ شهین

برای رهایی مام وطن
زنی پایور باید و آهنین

چو پولاد خواهی برو شاد شو
شده بی اراده کسان غمین

اهورای مرد، مُهرِ انگشتر است
و مزدای بانو، درین جا نگین

به یاری مهربانوی خود رویم
نمونه زنی، پهلوی ، یاسمین

همه مرد و زن رو به پیمان نو
بسازیم، ایران کهنه، نوین

یکی شاه دل هست ایرانیان
همان پادشه، کوروش دومین
ژوبین