یاد و نامت بر فراز کشورم شد جاودان
ای رضاشاه کبیر، روح سترگت شادمانسروده ای از ژوبین

آن چه ملا را کند هم چون شغالان حقیر
بر خودش میلرزد از نام همان شیر دلیر

با صدای استوار، این جمله را محکم بخوان
ای رضاشاه کبیر، روح سترگت شادمان

دوش دیدم نوکران انگلیس محزون شده
گویی بخت آن عجوزه سر به سر وارون شده

جمله یاران جمع گشته دور زیبا منقلی
ارتباط مستقیم با شیخ مهدی-خزعلی

گفت فانی رو به میلانی که ای دائم خمار
فکر چاره کن برای این بلا و این شعار

مردم ایران بگویند یک صدا و هم زبان
ای رضاشاه کبیر، روح سترگت شادمان

بشنو ای خائن جواب ما جوانان وطن
سربیامد دوره ی ناراست گویی، اهرِمن!

نه تو ای فانی و نه میلانیِ تریاکی ات
یا همان رجاله گانِ هرزه ی نایاکی ات

خزعلی! بچه آخوندِ نابکارِ ناشریف
در دورویی و دروغ، مانند یک موش کثیف

کارگردان زپرتی، محسن آقای چریک!
او که بوده در جنایات رژیم ضدایرانی شریک

آن که با تهدید میگفت این منم یک لمپنی
لیک فردایش بفهمید کمتر است از چلمنی

نه اراجیفات بهنود، ژاژگوی کینه جوی بیسواد
او که دارد جای زخم از پادگان کوچه عباس اباد

نه همه دررفتگانِ زیر بیت رهبری
یا همه مزدورکان باند بابا اکبری

جملگی رسوا بگشتید و ذلیل و ناتوان
از برای خدعه و دوز و کلک بر مردمان

از همان آغار کارش، این کانال لندنی
با رژیم پهلوی، هر روز کردش دشمنی

چشم هر دشمن شود کور از همه فر و کیان
ای رضاشاه کبیر، روح سترگت شادمان

چشم خود را باز کن ای خائن لندن نشین
پاره کن این پرده ها را واقعیت را ببین

خاندان پهلوی را ملت ما ای حسود
میفرستند بر روان پاک شاهانش درود

از دل کارون و ایذه، رامهرمز، اصفهان
یا دیار باقر و ستار، آذرپادگان

سرو ایرانی ، خراسان، بهر نادر، یادگار
غیرت مازندرانی، خون کارِن، مازیار

بیستون، این شهر عشق و پهلوانان دلیر
میزدند فریاد نام آن شهنشاه کبیر

از درون پایتخت و چارگوشِ این وطن
بانگ آرند پهلوی را با دل و با جان و تن

قلب ایرانی سراسر مهر و عشق پهلویست
راهشان مانا به کیهان و جهان مینویست

پهلوی دارد نشانه از نژاد پهلوان
ای رضاشاه کبیر، روح سترگت شادمان

نیک روزی خواهد آمد وقت آن کار سترگ
تا بیاریم پیکر پاک شهنشاه بزرگ

راه مصر را تا به ایران ما گل افشان میکنیم
روح پاک و پرغمش را زند و شادان میکنیم

بر مزارش مینَهیم آخر، درفش کاویان

ای رضاشاه کبیر، روح سترگت شادمان

سروده ای از ژوبین