زن قحبه چه می‌کشی خودت را

دیگر نشود حسین زنده

زن قحبه چه می‌کشی خودت را

کشتند و گذشت و رفت و شد خاک

خاکش علف و علف چرنده

من هم گویم یزید بد بود

لعنت به یزید بد کننده

اما دگر این کتل متل چیست

وین دستهٔ خنده آورنده

تخم چه کسی بریده خواهی

با این قمه‌های نابرنده

اما دگر این کتل متل چیست

آیا تو سکینه‌ای که گویی

سو ایستمیریم عمیم گَلنده

کو شمر و تو کیستی که گویی

گَل قویما منی شمیر َالَنده

تو زینب خواهر حسینی ؟

ای نره خر سبیل گنده!

خجلت نکشی میان مردم

از این حرکات مثل جنده ؟

از این حرکات مثل جنده ؟

در جنگ دو سال پیش دیدی

شد چند کرور نفس رنده

از این همه کشتگان نگردید

یک مو ز زهار چرخ کنده

در سیزده قرن پیش اگر شد

هفتاد و دو تن ز سر فکنده

امروز چرا تو می‌کنی ریش

ای در خور صد هزار خندهامروز چرا تو می‌کنی ریش

کی کشته شود دوباره زنده

با نفرین تو بر کشنده

باور نکنی بیا ببندیم

یک شرط به صرفهٔ برنده

صد روز دگر برو چو امروز

بشکاف سر و بکوب دنده

هی بر سر و ریش خود بزن گل

هی بر تن خود بمال سنده

هی با قمه زن به کلهٔ خویش

کاری که تبر کند به کنده

هی بر سر خود بزن دو دستی

چون بال که می‌زند پرنده

هی گو که حسین کفن ندارد

هی پاره بکن قبای ژنده

گر زنده نشد عنم به ریشتگر زنده نشد عنم به ریشت

گر شد عن تو به ریش بنده
_______________________________________________________
شعر: خطاب به قمه زنان
شاعر: ایرج میرزا
نقاشی : گربه
تهیه و اجرا : مهدی میرقادری