دهکوره جهانی فصل سوم :قسمت پنجم
#دهکوره_جهانی #فصل_سوم #بنیاد_مستر_آبراهام #پارت_پنجم من خودم را سخت مشغول [...]
#دهکوره_جهانی #فصل_سوم #بنیاد_مستر_آبراهام #پارت_پنجم من خودم را سخت مشغول [...]
#دهکوره_جهانی #فصل_دوم #فرار_از_مهلکه #پارت_چهارم جورج یازده ساله یک یونیفورم [...]
#دهکوره_جهانی #فصل_دوم #فرار_از_مهلکه #پارت_سوم افسر یک نگاه به من [...]
#دهکوره_جهانی #فصل_دوم #فرار_از_مهلکه #پارت_دوم اما انتظار توام با استرس [...]
#دهکوره_جهانی #فصل_دوم #فرار_از_مهلکه #پارت_یکم به این می اندیشیدم که [...]
#دهکوره_جهانی #پارت_نهم: شال را از صورت خود کنار زد، [...]
#دهکوره_جهانی #پارت_هشتم جوری با جذبه به سمتم قدم برمیداشت [...]
#دهکوره_جهانی #پارت_هفتم: سپس نامه ای از جیبش بیرون اورد [...]
#دهکوره_جهانی #پارت_ششم بعد که چشمانم را باز کردم دیدم [...]
#دهکوره_جهانی قبل ازین که پارت پنجم را تقدیمتان کنم [...]
#دهکوره_جهانی #پارت_چهارم حالا همه جنیفر تالین را از نزدیک [...]
#دهکوره_جهانی #پارت_سوم دیگر همه برای مراسم آماده بودیم کارگران [...]
در همین افکار غرق شده بودم که ناگهان دستی [...]
نوشته ژوبین ژاله عزیزم. اکنون که پس از مدتها [...]